8 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🔮Nazi انتشار: 3 سال پیش 16 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلااااام بر دلبندانم❤️💜 اینم از پارت دوم روح زخمی ما😜برین حالشو ببرین
قبل از شروع داستان🖤عکس می نا اون بالاعه😎به نظرم خعلی زیبا بید😂😹💜💜
بعد از دعوا با می نا با گریه به سمت اتافم رفتم😭😭😭(عکس اتاق جنی) رو تختم دراز کشیدم که جنگ بین خودم و یونگی جلو چشمام چرخی زد💔😭میخوام به خاطر بیارم که چطوری چاقو خوردم🗡️🗡️
فلش بک : نفس عمیقی کشیدم و دویدم سمت یونگی🖤همونطور که به سمتش میدویدم زیر ماسکی که زده بود چهره ای آشنا رو دیدم😧دیتم به یقه لباسش بود و خیره شده بودم به چشماش که چاقو خودمو از کنار دامنم برداشت و تو پام فرو کرد😭😭😭😭😭😭
پایان فلش بک
فریاد کشیدم _ نههههههه من ضعیف نیستم یونگیییییییییییییی
جیغ هایی که آغشته به خون بودن💔💔💔💔💔💔
از زبان می هی : خواب بودم که صدای داد و فریاد شنیدم😳😳😳از اتاقم زدم بیرون مه دیدم می نا هم اومد بیرون = صدای کیه؟😐😐* 🤷🏻♀️🤷🏻♀️🤷🏻♀️🤷🏻♀️
رفتیم به سمت صلحب صدا که رسیدیم به اتاق جنی😳😳
از زبان جنی : خون بالا آوردم که باعث شد سر گیجه بگیرم و بیوفتم رو زمین😵😵😵😵😵یعنی من
جنی💔
قدرتمند ترین لیدر مافیایی
اینطوری داره زجه میزدم؟؟؟؟؟؟؟؟
داشتم بیهوش میشدم که صدای جیغ می نا رو شنیدم = جییییییییغ
خواهرم😭الهی فدات بشم😭غلط کردم حرصت دادم😭چت شد یهو؟
* جنی😳😳هی دخترررر جنی نههه
از زبان می نا :جنی رو معاینه کردن و گفتن که همش شک عصبی بوده😑😑😑یعنی آخرش میترسم کار بدم دست اون پسره یه...........💔💔💔💔ببین عاجی جونمو به چه روزی انداخت😐
چشماشو داره باز میکنه = خوبی عشقم؟؟ _ نمیخواد مهربون بشی واسه من😑
ما رو از اتاق بیرون کرد یهو😐
از زبان جنی : هنوز آدرس خوابگاه یونگی و افرادش رو بلدم💔میرم اونجا تا یکم حرف بزنم ببینم حرف حسابش چیه؟؟ اینو👆🏻👆🏻پوشیدم و سوار ماشینم شدم بدون اینکه کسی بفهمه رفتم سمت خوابگاهشون💔💔💔💔💔💔
بدون زدن زنگ آیفون از دیوار پریدم تو و رفتم سمت در ورودی😐میخواستم در بزنم که _ولش🖤من اهل این لوس بازیا نیستم🖤🖤
تفنگمو در آوردم و با شلیک کردن به قفل در...در باز شد و رفتم داخل خوابگاه🙄🙄🙄حس عجیبی دارم
به سمت هال رفتم که دیدم پسرا بدون ل..باس (آهای ناظر😐🖤جون تو و جون این تست مح😭💔) نشستن رو کاناپه ها😳😳😳
جیغی کشیدم و سریع رومو برگردوندم +خعلی خعلی ببخشید😐ولی خدمتکارا اول در میزنن بعد وارد میشن😑 زل زدم تو چشماش طوری که فقد صورتشو ببینم😐 _ اوهوی معدب باش🗡️من خدمتکار نیستما + به به تینا خانوم😹از این طرفا وی : 😳😳 موچی : 😳😳
رومو دوباره برگردوندم و گفتم _ لباساتونو بپوشین کار دارمتون + لازم نکرده تو کاری با ما داشته باشی😒😒
با یه دستبند اومد سمتم😧😧یکم قیافش به م..ستی میخورد بخاطر همین یه زیر پایی کشیدم😎😎و گفتم _ مال این حرفا نیستی😹درسته دخترم...ولی بیا مردونگی یادت بدم🖤🖤🖤
نفس هاش میخورد تو صورتم💔💔چاقویی که اونجا بود و ورداشتم و کشیدم رو شلوارم که باعث شد جایی که یونگی بهم چاقو زده بود پ.اره بشه🤪🤪🤪 _ میدونی چقدر خون بالا آوردم؟ آدمی تو؟
+ خودت چی؟!😐انسانی یا یه چیز دیگه _یه چیز دیگه...ببین جناب مین مح بخاطر تو و افرادت و جنگی یکسان بدون اصلحه با افرادم اومدیم سمتت بعد تو چاقو میکشی؟؟؟😑💔💔باورم نمیشه که انقدر سنگ دل باشی
یهو...
چالش : ادامه بدم آیا؟؟🤪💜❤️
بای
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
بده
اوکی👍🏻🤞🏻