خب دوستان اینم از پارت سوم داستان امید وارم خوشتون بیاد
از زبان مرینت داشتم راه میرفتم که یهو صدای انفجار آمد ترسیدم 😨 ولی تیکی گفت که چیزی نیست و یکی شرور شده و تو باید برای اولین بار پاریس رو نجات بدی منم گفتم باشه و تبدیل شدم تیکی دختر کفشدوزکی آمده 🐞🐞🐞 از زبان آدرین یهو صدای انفجار آمد ترسیدم 😨 ولی پلگ گفت که چیزی نیست و یکی شرور شده و اینا منم گفتم باشه و تبدیل شدم پلگ تبدیل گربه ای 🐱🐱🐱 و رفتم ( خب دوستان بقیش شبیه قسمت اول و دوم انیمیشن هست) ( راستی بچه ها آدرین مرینت رو دوست داره اما لیدی باگ رو بیشتر دوست داره ❤️❤️❤️) از زبان مرینت به حالت عادی برگشتم که دستم یهو درد گرفت داشتم میرفتم بیمارستان که یهو دیگه هیچی نفهمیدم از زبان آدرین به حالت عادی برگشتم که دیدم چند نفر دور یه نفر جمع شدن منم رفتم ببینم چی شده که دیدم مرینت هست تو همین فکر ها بودم که آمبولانس آمد 🚑 منم به عنوان همراه رفتم وقتی رسیدیم مرینت به همراه چند تا دکتر و پرستار رفتن تو اتاق منم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
سلام دوستان همین الان پارت بعدی رو نوشتم و تو برسیه
سلام
بعدی رو زود بذار
اگه خواستی به تست های منم سر بزن 🌹
منتظر پارت بعدی هستم 😍💖
نه احه بی انساف چرا باید اینجا تموم کنی 😭😥😫😩🤣
واقعا داستانت عالی بود ولی خیلی کم مینویسی و زیاد تر بزار و سریع تر بزار مثلا یچ روز در میون یک پارت وارد کن باشه
داستان من رو هم بختون
هر پارت رو بیشتر میکنم اما اینکه یه روز در میان بزارم ممکنه نتونم
عالی بود
عالی به داستان های من هم سر بزنید
ممنونم چشم
واییییییییییییی عالییییییییی
پارت بعد رو بزار لطفا
ممنون