10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ★مارسے★ انتشار: 4 سال پیش 213 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام پارت اول داستانم هستش همه ی اتفاقات در زمان حال هستش اینطوری نیست که اتفاقات افتاده باشه بعد من دارم تعریف میکنم . بریم داستان رو بخونیم . جذابه
خب بریم شروع کنیم . بریم داستان من و آدرین رو بخونیم
گفتم : سلام مرینت امتحان ریاضی رو خوندی ؟ مرینت گفت :چی ! امتحان ریاضی ! خانم بوستیه کی گفت ؟ گفتم : وقتی بدو بدو رفتی خونه گفت . آدرین گفت : نگران نباش مرینت خودم قبل از امتحان کمکت میکنم . مرینت گفت : ممنون
بعد از امتحان .
گفتم : آدرین نمرت چند شد ؟ آدرین گفت : 20 گفتم : منم 20 . رفتم پیش مرینت گفتم : نمرت چند شد ؟ . مرینت گفت : 19 البته اگه آدرین نبود 0 می شدم . خانم بوستیه گفت : خب بچه ها ، کلاس تموم شد برین خونه هاتون و شنبه هم امتحان فارسی دارین حتما بخونین
آدرین تو اتاقش بود گفت : نمی تونم همینجور تنها باشم ، تبدیل گربه ای . گفتم : اون کت نوار ( گربه ی سیاه ) هستش الان که هیچ شروری اینجا نیست . ( من تو این داستان پسرم تو واقعیت هم پسرم ) دیدم ولپینا داره بهم نگاه میکنه گفتم : کت نوار ولپینا اونجاست . کت نوار گفت : نگران نباش خودم میگیرمش
مرینت گفت : تیکی ولپینا اونجا چیکار میکنه کت نوار هم که اونجاست خال ها روشن . لیدی باگ گفت : کت نوار کجا رفت ؟ کت نوار گفت : خودمم نفهمیدم فقط فهمیدم که ناپدید شد . لیدی باگ گفت : انگار ولپینا قوی تر شده . کت نوار گفت : یه خورده شانس لازم داریم . لیدی باگ گفت : درسته گردونه ی خوشانسی . لیدی باگ گفت : نمی دونم باید باهاش چیکار کنم . کت نوار گفت : تو فکر کن من دنبالش میگردم . گفتم : ولپینا که هی به من نگاه میکنه باید فرار کنم . ولپینا گفت : فرار نکن فایده ای نداره . از اون ور کت نوار گفت : پنجه ی برنده . ولپینا گفت :چی !!!! . لیدی باگ گفت : عجیبه این دفعه به گردونه ی خوشانسی احتیاج نداشتم
لیدی باگ گفت : دیگه شرارت کافیه آکوما کوچولو وقتشه شرارتت خنثی بشه کفشدوزک معجزه آسا . کت نوار گفت : من باید برم به امید دیدار . گفتم : لیدی باگ گوشواره هات دارن چشمک میزنن . لیدی باگ گفت : ممنون خداحافظ . آدرین گفت : پلگ خیلی عجیب بود این یه تهدید به نظر میاد . پلگ گفت : من چقدر گشنمه پنیر کممبر رو کجا گذاشتی ؟ آدرین گفت : اونجاست تو کشو . حاکماث گفت : مایورا نقشه ی بی نظیری دارم .
روز بعد . گفتم : ساعت چنده ؟ وای!!!!! دیر می رسم مدرسه ، دیر میرسم مدرسه باید برم من صبحونه نمی خورم خداحافظ
( اسم دوستم دنیله ) داشتم نفس نفس می زدم گفتم : دنیل دیر که نرسیدم . دنیل گفت : زنگ اوّل رو از دست دادی . گفتم : آه . جا ها عوض شده بود نینو رفته بود پیش الکس ، الکس تنها بود بخاطر همین رفت اونجا آدرین تنها نشسته بود رفتم کنار آدرین نشستم گفتم : سلام . آدرین گفت : سلام چرا زنگ اول نیومدی ؟ گفتم : کار داشتم . تو دلم گفتم : من الان دارم به آدرین دروغ میگم بهتره راستش رو بگم . گفتم : خواب موندم
آدرین گفت : آخر خواب موندی یا کار داشتی ؟ گفتم : خواب موندم مگه میشه کسی کلاس رو ازدست بده . آدرین گفت : حق با توئه کسی نمی تونه کلاس رو از دست بده البته به جز لایلا با اینکه میدونم دروغ میگه اما باید باهاش درست رفتار کنیم به تدریج اونم به جمع ما می پیونده . خانم مندلیف گفت : بچه ها من یه مسابقه راه انداختم . مرینت گفت : مسابقه ی چی ؟ خانم مندلیف گفت : مسابقه ی نقاشی آقای مدیر . نادیا شاماک داشت از اخبار توضیح می داد می گفت : حاکماث و مایورا در برج ایفل دارن آکوما رو ارتقاع میدن به چیزی که اسمش آکوماتایزه لیدی باگ و کت نوار باید جلوشون رو بگیرن .
خانم مندلیف گفت : بچه ها برید خونه هاتون فرار کنید .
بعد از اینکه بچه ها فرار کردند . مرینت گفت : تیکی این یه چیز جدیده پس اون ولپینایی که قوی تر شده بود نشونه ی این بود خال ها روشن . آدرین گفت : پس این چیزای عجیب نشونه ی این بود تبدیل گربه ای . لیدی باگ گفت : همه ی مردم گوش کنید احساسات منفی رو خارج کنین ممکنه اون آکوماتایز تو یکی از شما بره پس هم فرار کنید هم احساسات منفس نداشته باشین . کت نوار گفت : لیدی باگ اونا غیب شدن .
خب پارت اول تموم شد امید وارم خوشتون اومده باشه .
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عه داستانم مینوشتی؟ عه🗿✨
آره بدرد نمیخورد مال ۹ سالگیم بود بابا بچه بودم خیلی بد مینوشتم 🤣😕🤣💔💔💔
وای آبروم رفت با این داستان مزخرفم💔
باباااا بخدا بچه بودم چرت و پرت زیاد مینوشتم الان داستانام خیلی بهترننننننن بچههه بودممممم💔💔💔
عهههه باشه باشه آروم باش...ولی امتحان فارسی...🤣🤣😂😂🤝🏻🤝🏻
نگران نباش منم وقتی تازه اومدم تستچی یه داستان فوق العاده مسخره میخواستم بنویسم...آخرم ننوشتم...ولی دو تا داستان خوب نوشتم(کلمات زیاد:نوشتم😔💔)
غصه نخور از این سوتی وحشتناک تر از تو دارم🤡✨
خیلی عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود لایکت کردم
سلام خیلی عالیییییییییییییییییییی بود
اقای...... من یه اشکال تو داستانات پیدا کردم تو فارسی می گیم من و ادرین ولی تو انگلیسی باید بگیم ادرین اند می ولی ممنون
سلام پارت سوم منتشر شد خواستید برید بخونید 😊😊😊😊😊😊
های سنسه!😂🤝🏻
ممنون 😊😊😊
خواهش😂🤝🏻
پارت دوم منتشر شد . خواستید برید بخونید 😊😊😊😊😊
های!😂🤝🏻
خیلی ممنونم 😊😊😊
خیلیییییییییییییی قشنگ بود بهترین داستانی بود که خواندم محشرههههههههههههه عالییییییییی هر چی بگم کم گفتم 😍
گذاشتم فقط منتشر نشده پارت سوم رو هم گذاشتم فقط منتشر نشده