. . ⇠┊sunoo and jungwon
جونگوون میدونست قراره حسابی ریخت پاش کنن و خودشونو کثیف کنن و همینطور خونه رو واسه همین چند دست لباس واسه خودش برداشت چون لازمش میشد وسایلو ریخت تو کیفش و راهی خونه ی سونو شد خونه ی سونو زیاد دور نبود و زیاد نزدیکم نبود حدودا پیاده نیم ساعت راه بود ولی با ماشین زودتر میرسید وقتی رسید خونه ی سونو با سونو ی خواب آلود که عین یه موش کور فسقلی ولو شده بود رو تخت و خودشو مچاله کرده بود مواجه شد خنده اش گرفت دوست پسرش بازم یادش رفته بود که قراره باهم آشپزی کنن سونو از فراموشی شدید رنج میبرد😂 و همش همه چیو یادش میرفت یه بار یادش رفت زیر گاز خاموش کنه نزدیک بود خونه آتیش بگیره
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
جررررر😂😂😂
پارت بعدی لدفاااا
چرا نمیزاری
امتحانام شروع شدن
وقت نمیکنم بزارم
منم همینطور
غصه نخور
عالیییییی بود زود پارت بعدی رو بزاررر💜💜💜
مرسی پیشی☁️ 💗
خوایش عشقم❤❤💜💜💛💛
به داستان منم سر بزن
بک دادم
اوکی☁️💫