
چه دلنواز اومدم اما با ناز اومدم شکوفه ریز اومدم اما عزیز اومدم 😁😂 خب میریم سر این پارت ...
پارت هشتم 💕🍦🍨 از زبون جین وی: بچه ها اماده شین الان میریم مستقیم با شوگای عصبی و ناراحت مواجه میشین من : نگران نباشین یه غذایی واسش بپزم که فراموشش بشن اتفاقا
کوکی به حالت دعا دستاشو گرفت بالا و گفت: خدایا بزار سالم بریم مهمونی الهی آمین جیمین و وی و جی هوپ با هم گفتن آمین کوک : امیدوارم دعا هایمان را بپذیری چون اگر هیونگ عصبانی شود برایمان زندگی نخواهد گذاشت . آمین و بعد رفتیم تو
برخلاف تصورمون شوگا رو مبل دراز کشیده بود و تلوزیون میدید ولی ناراحت ذرت میخورد جیمین: آخی بمیرم براش نگاه کن بچه مو چه ناراحت نشسته شوگا برمی گرده سمتشون و با چهره ناراحت به نامجون میگه چرا بیدارم نکردی؟؟ نامجون : بابا کردیم هزار بار صدات کردیم مگ تو بیدار میشی انگار رفته بودی به خواب زمستونی
وی میره پیشش و میگه: چیزی نشده که شب میبینیشون فرار که نمیکنن شوگا: ولی من میخواستم الان ببینم کوکی: خوب شد نیومدی یکیشون مخمو خورد با کلکل هاش جیمین خندید و گفت: خجالت نمیکشی؟؟ اصن خوب کرد باهات ... من: مطمئنم هر وقت اینجورین گشنتونه ، من برم غذا بپزم یه وقت نکشین همو
کوکی با این حرف پرید و گفت: ایول مامانی عاشقتم من: گفتم بهم نگین مامان کوکی : باشه مامانی من: ای خدا از دست شما جی هوپ: حیف دخترا غذا تو نمیخورن جین نامجون: ببین چه فرصت بزرگی از دستشون رفته
من : خب بعدا میخورن دیگه امروز باید کمکم کنین همه جا رو تمیز کنیم وی: راستی بچهها کدوم اتاقا واسشونن؟؟ من: بحثو عوض میکنی از زیر کار در بری هان ؟ وی: نه بابا غلط بکنم جیمین: طبقه سوم که ۶ تا اتاق داره میدیم بهشون اتاق ششم هم واسه تمرین ریما و رقص لیسا باشه نامجون: اوم عاره رقصش خیلی خوبه شوگا: ریما همونی بود که ساز میزد؟؟
کوکی: اره بابا همونی که مخمو خورد جی هوپ خندید و گفت : اره همونی که جلوش کم اوردی نامجون که داشت با شوگا ذرت میخورد با این حرف میخنده و ذرت میپره تو گلوش جی هوپ: حالا خفه نشی ما هنوز به رپت توی آهنگ نیازت داریما گروهمون هم بی لیدر میشه بهش یه لیوان آب میدمو و کوکی حق ب جانب میگه : من کم نیوردم خودتون نزاشتین جواب بدم
جیمین اروم میگه: اره جون عمت و بعد میخنده و بلندتر میگه بیاین ساک دخترا رو ببرین اتاقاشون وی: خودت ببر دیگه جیمین: پررو من همه این ساکا رو از سه تا طبقه بالا ببرم؟؟
نامجون پا میشه و میگه : راست میگه بریم ببریمشون بچهها هم وسایلو میبرن بالا و من هم غذاشونو میپزم امروز دیگه گشنگی بیش از حد زده بود به سرشون اگه غذا رو زودتر درست نکنم درسته غورتم میدن 😂😂
این پارت تموم شد امیدوارم دوس داشته باشین 😁😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
محظ اطلاع ۳ سال شده قصد نداری بزاری بگو مترسک شدم خبببببب
خوب بود😍💜
پارت میدی یا نه؟
عال
وااااای زودتر پارت بعدی و بذار من دارم غش میکنم از کنکجاوی😇😂😂😂🙏🙏🙏🙏🙏🙏
اه خب خوب بود بعدی رو بیشتر کن
جالب و عالی بود
مثل همیشه🥰🥰
🥰
آقا کم ننویس