شب شهر شب شهربازی (چرت و پرت نوشتم توجه نکنین)
(از زبون نویسنده):شب شده بود اون شب انگار اسمون سوراخ شده بود بارون می یومد لی و کوما می خواستن بخوابن تا اینکه یک رعدوبرق وحشتناک زد لی یک متر پرید هوا
کوما:چیه؟می ترسی؟😂
لی:چی؟کی؟کجا؟من؟نه نه نمی ترسم
کوما:باشه بس من برم بخوابم شبخوش
لی:شب بخیر
(از زبون کوما):تازه چشمام گرم شده بود داشت خوابم می برد که یک رعد و برق زد و سایه ی بزرگ و ترسناکی جلوم بود
از ترس جیغ زدم سایه جلو دهنمو گرفت:هیس هیس جیغ نزن سرم رفت
می بینم لیه ولی نمی تونم حرف بزنم
لی:ها؟چی می گی؟ها ها ببخشید
و دسش رو از روی دهنم بر می داره
من(کوما):تو اینجا چی کار می کنی؟
بالشت و پتو رو تو دستش می بینم
لی:امممم…می شه امشب پیش تو بخوابم؟
من(کوما):ها؟چی؟از چی می ترسی ؟
لی:راستش از رعدوبرق
من(کوما):ولی ترسناک نیست که تو با اون قلدرا روبرو شدی…
لی:خب منم از ی چیزایی می ترسم و مهمش رعدوبرقه
من(کوما):باشه
لی:واقعا!فکر نمی کردم قبول کنی…
من(کوما):چرا نکنم ولی یکم اونور تر بخواب با اینکه تخت دونفرس ولی خوشم نمی یاد خیلی بچسبی بهم
لی:از منظور حرفت خوشم نیومد بس نزار شیطون شم😈
من(کوما):چییی؟
لی: باشع بابا
صبح که بیدار شدم دیدم لی محکم منو بغل کرده!چه حس خوبیه!هوم دوست دارم بغلش کنم خیلی کیوت خوابیده منو بیشتر تو بغلش فشار می ده دوست ندارم بیدار شه خیلی قشنگ بغلم کرده ولی مجبورن این کارو بکنم
جیغ می کشم:لیییییییییییییییی
مث برق گرفته ها از جا می پره:هااااااااا چییی شدهههههه کجاااا اتیشش گرفتههه
من(کوما):هیچ جا!
لی:بس چرا یهو داد می زنی سکته کردم
من(کوما):مگه من دوست دخترتم اینجوری بغلم کردی گرفتی خوابیدی!؟
لی:شاید ی روزی شدی😂
من(کوما):لییی
لی:بابا باشع حالا شوخی کردم چرا جدی می گیری
بعد لی صبحانه درست می کنه و می خوریم
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالییییییییی
پارت بعد
عالی بود