
خب دوستان مرسی که تو پارت یک این همه انرژی دادین واقعا ممنون،وقتی پارت یک رو گذاشتم فکر کردم که کسی خوشش نمیاد پس اول منتظر کامنتا موندم و بعد که انرژی گرفتم تصمیم گرفتم پارت دوم هم بزارم،و واقعا به این انرژی ها نیاز دارم💜💜💜و اینکه باز هم انرژی بدین،نظر انتقاد پیشنهاد سوال و یا هرچیز دیگه ای هم بود من در خدمتتون مرسی😍😍🙏🙏🙏
به نام خدا پارت دو😂 تو همون حالت شوک بودم جونگ کوک با همون حالت چشماش ک داشت منو مسخره میکرد یعنی این😳،گفت:خب ا/ت حالا ب قولت عمل میکنی دیگه نکنه الان بخوای بزنی زیرش و بزنی بعدی هااا،باشه؟+امم...نمیدونم..یع.ی.ی.یعنی.ب.ب.باشه،خب حالا آقای جونگ کوک خواستتون چیه؟(هنوزم کلا تو شک بودم یعنی مگه میشهههههههه اخهههههههه،خدایااااااااا(خدا:بلههههههههه دیگه بجای این حرفا حواست باشه خراب نکنییییییی😂))_خب...ا/ت..شمارتو این پایین برام بنویس،همون لحظه یعنی هااا دقیقا همون لحظه مامانم در اتاقم رو باز میکنه میگه چیه هی صدای تق و توق میاد چیزی از اون مغزت مونده؟(اگه از این مامانا دارین بگین😂)یعنی خدایاااااااا اخه چرا دقیقا همین لحظه که میخوام شمارمو بزنم اخه چرا😩😩چرااااااا😣خدااااااااا😩(خدا:دیگه هی خدا خدا نکن😐خب من مراقب بنده هام هستم که به راه اشتباهی نرن دیگه،شمارت رو بدی که چی اخه😕)فقط میدونم اون لحظه قیافم خیلی تابلو شده بود که دارم یه چیز جذاب میبینم،اخه چشمام وحشت ناک جذب چشمای کوکی شده بود،اخه حتی از پشت گوشی هم جذابه🤤خیلیییی جذب چشاش شده بودم واقعا هوشو از سر آدم میبره واااااییییی🤤
وقتی مامانم درو باز کرد اولش حواسم به چشمای جذاب کوکی بودو خودم رو جمع و جور نکردم،ولی بعد چند ثانیه خودم رو جمع و جور کردم،+اممم..ببخشید حواسم نبود چی گفتین؟_گفتم شمارت رو برام بنویس،چیه چیزی شده؟حالتت تغییر کرد هاااا؟+امم..من...چیزه...با..؛تا اینجا با حالتی که حول شده بودم حرف میزدم که..که مامانم رو دیدم که بد جوررررر داره نگام میکنه و ابرو بالا انداخته هرچی باشه مامانم فهمید ک جونگ کوک شمارم رو خواسته به حالتی که به مامانم نشون بدم نه من اهلش نیستم با خونسردی ادامه دادم+امم..چیزه نه من شمارم رو نمیدم،_اممم.باشه بجاش ادرسهه...ادرسهه(جونگ کوک داشت دنبال یه برنامه تو ذهنش میگشت)یه بشکن زد اهااااا ادرس برنامه ای مثل اسنپ چت،اینستاگرام اسکایپ یا یه چیزی مثل این رو بنویس،+اسکایپ بهتره چون خیلی حالت شخصی داره میگه حالا میگم...واقعا؟..برا چی؟_امم..برا اینکه یک تو باختی دوم برا اینکه مننن میگم باشه؟+باشه...الان..الان..میزنم و زدم anco3nub(مثلا شما فکر کنین ایدی اسکایپ دادین،🙃🥴)_اوکی مرسی فقط دیگه اونجا میای دیگه،اونجا باهات صحبت میکنم دیگه اهم؟
+صحبت؟..برا چی صحبت؟...چشمام رو از ترس مامانم بستم فقط،_اممم..خب شمارت که رده ایران..من خیلی خوشم میاد هم با شما هم صحبت بشم هم راجب کشور شما بیشتر بدونم...مامانم از اون ور:چی شد؟چی شد؟🤨چی میگه؟+(به فارسی)میگه که یک سری اطلاعات خب؟... راجب ایران لازم داره خب؟..که خیلیییی هم بهشون نیاز داره،اون وقت داشته دنبال یه ایرانی میگشته که منو پیدا کرده حالا ازم میخواد بهش کمک کنم،مامانم:اره جون عمه ت،این که یک جمله بیشتر نگفت چطور ترجمه ش در حد کتاب میشه؟🤨+امم... اون اینجوری نگفت درواقع گفت که راجب ایران خیلیییییییی به کمک نیاز داره میشه کمکش کنم یا نه؟مامان:اها اون وقت تو هم از خدا خواسته دیگه...+ماماننننننننن؟😐😑😑مامان:خوبه حالا،دختر جوگیرر(قیافه من اون لحظه😐😑)من دارم میرم بیرون فعلا+اها باش خداحافظ🖐🏻مامان:این خونه رو نفرستی رو هوا ها؟بای، (چقدر مامانم باکلاس شده خبر نداشتم🤨🤔بای؟حالا بیخیال)
دوباره نگاه به صفحه لپ تاپم انداختم فکر کردم جونگ کوک رد کرده ولی...ولی... ولی بهم زل زده بود چقدررررر چشماش جذابه این بشر خدایااااا دیوونه کنندس😍😍انگشت اشاره ش هم بین دندوناش بود وای من مردمممممم که😍(امیدوارم بتونین تصور کنین ایا میتونین؟😄😂😁)،+جونگ کوک؟..جونگ کوک؟...(به خودش اومد)_اها..بله..چیه؟+چیزی شده؟مثل اینکه ذهنت مشغوله؟_اها(با حالت تعجب)(از این به بعد با خنده)اها..اون..نهه چیزی نیست،+مطمئنی؟اما بنظرم خیلی فکرت مشغول بوداا؟(اینجا فضولیم گل کرده بود دیگه😁😂)
(خدا:نچ نچ نچ نچ،😐😑دخترررر،سرت تو زندگی خودت باشههههه)_ههه..نه..چیزی نیست،یعنی حقیقتش هستا ولی خب ولش کن مهم نیست،تا اینو میگفت یه نگاه به کنار میزش کرد و بعد دوتا دستاش رو گذاشت زیر چونه ش بهم نگاه کرد دوباره چشماش افتاد تو چشام😍چقدر جذاب اخهههههههه،حالا من حواسم پرت چشماش شد_ا/ت؟..ا/ت؟...کجایی دختر؟هم؟،دیگه حواسم رو جمع کردم+بله؟...نه هیچی نیست😊ولی...شما چتون بود؟خواهش میکنم بگین،من که به کسی نمیگم_اممم...خب....برا اینکه مطمئن باشم این ایدی ک دادی الکی نیست الان تو برنامه اسکایپ بهت پیام میدم بیا اونجا برات بگم خب؟+الکی؟...من که به شما الکی نگفتم ولی باشه(پیش خودم گفتم چرا اون این همه صمیمیه ولی من این همه رسمی حرف میزنم؟🤨)
گوشی رو برداشتم،هندزفری رو گذاشتم تو گوشم اخه مینی چت رو لپ تاپ بود چون اونجا راحت تر بودم با صفحه بزرگ واسکایپ تو گوشی چون کم استفاده میکردم ولی خب اسکایپ رو باز کردم دیدم یکی به انگلیسی نوشته سلام آماده ای برا کال؟(=تماس تصویری)وقتی پیاما رو سین زدم نوشت جونگ کوک هستم،نوشتم که بله آماده م،یه دفعه گوشی زنگ خورد یه دفعه جیغ زدم +هههههیییییییییی😨😨😰😰😱😱وای وای وای خدااااااا،هندزفری رو به گوشی وصل نکرده بودم خداااااا سکته کردم(خدا:دیگه کار این وی به جایی کشیده که موقع خنگ بازی هم خدا خدا میکنه😐)اوفففففف هنوز جواب گوشی رو نداده بودم ک قطع کرد،گوشی تو دستم بود داشتم نفس نفس میزدم باز صدا گوشی اومد باز جیغ زدم وایییییی خداونداااااا باز هندزفری رو وصل نکرده بودم،تا خواستم خودمو اروم کنم جواب بدم قطع کرد،دیدم نوشت ا/ت مشکلی پیش اومده؟چرا جواب نمیدی؟،،هندزفری رو زدم تو گوشم نوشتم الان اوکیه زنگ بزنم؟ نوشت نه دلم هریی ریخت یه لحظه سکته کردم😐😳🤲🏻دیدم ادامه ش نوشت خودم میگیرم با خودم گفتم اووفف اخییش،
دور سوم ک زنگ زد باز هم جیغ زدم واییییییییییییییییییییییییی این دفعه هندزفری رو زده بودم😖اما...اما....اما از بس صدا زیاد بود زهر ترک شدم،وااای خدایا بسه دیگه(خدا:😐) صدا گوشی رو کم کردم،جواب دادم،شروع کردیم به صحبت کردن اول سلام و احوال پرسی بعد (از این به بعد همون مثبت و منفی دوباره حرف های شما+صحبت های جونگ کوک_)_خب ا/ت از خودت بگو ببینم،نه نه وایسا،بزار حدس بزنم،فکر میکنم ۱۵،۱۶ سالته+نه یه سوال بزرگ ترم ۱۷سالمه_واقعا؟...اوووو دختر....تو خیلی بیبی فیسی..اولش خواستم بگم ۱۴سالته هاا+😅واقعا؟😐
_اهم،خب وایسا خصوصیاتت رو بگم،یه دختر ایرانی خیلی بیبی فیس ۱۷ساله ی خیلی خوشگل(تو فکرم:آآآآییییییییییییی🥺🥺🥺به من گفت بیبی فیسسس وای من مردم خدااااا)با موهایی لخت و البته بلند و رنگش رو هم که دقیقا نمیتونم ببینم،ولی قهوه ای فکر کنم(وایییییییییی چطور تو این وقت کم این همه منو انالیز کردییییی🥺🥺🥺🥺💜خدااااا)،با چشمای خیلی دوست داشتنی که انگار..نمیدونم..انگار خاکستری هست و خیلی هم جذب کننده(واییییی خدا چه دارم میشنوم هیچ کسی تا به حال هیچ کس اینجوری راجبم صحبت نکرده بود🥺🥺فقط میدونم داشتم به زور اونجا خودم رو کنترل میکردم)،با یه بینی خیلی خوشگل و کوچیک
(مرسیییی😍😍❤️❤️(،و یه لب خیلی باحال و فکر میکنم که از نزدیک اغوا کننده(خدااا من و این همه خوش بختی؟فکر کنم اشتباه شده😍🥺)البته گفتم فکر میکنم امیدوارم ناراحت نشی چون یک سری دخترا ناراحت میشن،یه ادم فکر میکنم سرد چون اون اولش یادته چجوری باهام رفتار کردی؟اهم؟یادته؟درسته؟+سرم رو تکون دادم و گفتم+آره اره ببخشید واقعا نمیدونستم که شما هستین_خب مشکلی نداره،دیگه دیگه دیگه بخوام بگم،اها خیلی دختر زرنگی فکر میکنم باشی چون مثل اینکه هم انگلیسی هم کره ای و هم زبان خودتون،اممم راستی زبانت چیه؟+فارسی_اها و فارسی..فارسی؟+اهم_و زبان فا..رسی.. رو هم بلدی.میگم ا/ت زبان فارسی زبان سختیه؟+اره خب فکر میکنم سخت ترین زبان دنیا باشه و من زیادکرهای بلد نیستم دیگه😅فقط یکم بلدم خودتون که دیدید دیگه شما باید تو مترجم برا من انگلیسی بخونین من هم انگلیسی جواب میدم و شما باز اون چیزی ک من میگم رو ترجمه میکنین😅😅
_ن خب خوبه به هر حال همون یک ذره کره ای بلدی دیگه درسته؟+اره اره(اینجا گریه م گرفت بود خیلی بغض کرده بودم🥺خب اخه این همه تعریف اخه خفه کننده ست)
+راستی گفتی اینجا میگی فکرت چرا مشغول بوداا؟درسته؟سرم رو آوردم پایین که کلاهم جلو چشمام رو بگیره و جونگ کوک نبینه گریه م گرفته🥺_اهم راستش دلم برا یکی از دوستام تنگ شده که اون فکر میکنه من گولش زدم و باهام بحث کرده و باهام اشتی نمیکنه+چطور دلش اومده با شما قهر کنه؟_هم؟نمیدونم راستی تو ارمی هستی؟+اووو اره،معلومه که هستم_سه تا سوال دیگه+خب؟_یک اینکه بایست کیه؟+بایسم؟(نمیدونم چرابا اینکه بایسم کوکی بود ترسیدم بگم(خدا:ببین دختر خودش لگد میزنه ب بختش😐)+اممم راستش همه اعضا بیش از اندازه خوبن،نمیدونم چه جوابی ب سوالتون بدم ببخشید😅😊_اها خب مشکلی نیست،سوال دوم اینکه چرا بغض کردی تو یه دفعه؟+من...(میخواستم بپیچونم ولی گفتم ک ن بیخیال راستش میگم)من حقیقتش هیجان زده شدم_هیجان زده؟😄+اره😅چون واقعا هیچ کسی راجب من تا به حال این جوری صحبت نکرده بود و هیچ کس این همه راجب من تعریف نکرده بود🥲😅،وسط حرفم بغض ترکید و زدم زیر گریه_هم؟...چی؟...این چ حرفیه..من از تو تعریف نکردم من حقیقتو گفتم...و اینکه چطور میگی کسی راجبت این طوری حرف نزده بود؟.و یه لبخند خیلی کیوت و دوست داشتنی همراه حرف هاش داشت که ارومم میرد،
+اممم،چی بگم؟...داستانش طولانیه حالا بیخیال،_نه نه بیخیال نمیشم فقط بعدا باید برام بگی+بعدا؟_اهم+😅مگه بعدا من شما رو میبینم؟_اووو بله عزیزم(عزیزممممم؟؟🥺🥺🥺🥺🥺🥺)یعنی در واقع گفت اووو یس بیب و این رو خیلی جذاب گفت با اینکه همیشه با کلمه بیبی و بیب مشکل داشتم اما الان واقعا خیلی خوشم اومده بود+عزیزم(همون بیب منظورمه)؟_اره چرا ک نه،خب سوال سومم رو هم بگم؟+بگو...._اهل معامله هستی؟+معامله؟چجور معامله ای؟_اممم...تو به من فارسی یاد بده من به تو کره ای یاد میدم+فارسی؟فارسی برا چی؟_من قبلا چند تا از مکان های دیدنی ایران رو دیدم و بنظرم خیلی جذابه ولی درکل گفتی زبان سختیه دوست دارم یادش بگیرم😅+اها،ولی خب ما که خیلی بهمون سخت میگذره چون همش از مترجم انگلیسی استفاده میکنیم شما حرفتون رو به انگلیسی ترجمه میکنین،به من میگین،من به انگلیسی میگم شما دوباره ترجمه میکنی😕_خب بهتر دیگه هم من زبان انگلیسی یاد میگیرم هم تو زبانت بهتر میشه درستع؟
خب دوستان عزیزم این پارت هم تموم شد میدونم که وحشت نااااااااااکککککککککک زیاد بود😂🤣ولی خب بنظرم اون گفت و گوی اولی همیشه جذابه و من خودم همیشه میگم که هرچی نویسنده یک سری مکالمه ها و صحنه ها رو مخصوصا اون اولین بار ها روبیشتر و بزرگ ترش کنه جذاب تر و دوست داشتنی تر میشع،موافقین؟🙂💜🤍البته گفتم ک بنظر من
خب،خب،خب امیدوارم خوشتون اومده باشه خواهشا کامنت فراموش نشه،کلا این طوری م که اگه یه پارت بزارم همش فکر میکنم نه بد نوشتم نه اصلا خوب نیست،نه ضعیفه م و این حرفا،و این جوری میشه که بیخیال پارت بعد میشم و منتظر نظرات شما میمونم که بهم انرژی بدین و یا هر حرف دیگه ای که درمورد داستانم دارین بگین،اگه نگین بیخیال داستان میشم😂👌،و اینکه در آخر ببخشید واقعا واقعا ببخشید میدونم وحشتنااااااااااککککککککک،زیاده میدونم خیلییییی خیلییییییییییی خیلییییییییییی زیاده ببخشید دیگه،اگه جای دیگه ای هم کم و کسری داشت باز خودتون ببخشید🙏🙏😊💜💜💜💜💜مراقب خودتون باشین بای👌👋😊😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عجب معامله ای 😐👌👌
عالی 💙❤
من خیلی وقته منتظرم
ولی خبری از پارت بعد نیست😪😭
درحال بررسیه🥺😪
لطفا زود تر پارت بعد رو بزار
خیلی وقته منتظرم
😭😭😭
خیلی خوب بود 😍 بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم😘
خیلیاسترس آور و هیجان انگیز بود 😂😍
واقعا هر صحنه داستانتو خیلی خوب به تصویر کشیده بودی(مخصوصا قسمت مادره) 😂😂خیلی خوب بود چون مامان خودمو یادم انداخت البته اگه مامان من بود به این راحتیا دست از سرم بر نمیداشت 😂
بازم میگم فیکت خیلی خوبه 😍نسبت به همه فیکایی که خوندم این یکی بیشتر به واقعیت نزدیکتره ❤ دمت گرم 👏همینطوری ادامه بده😘😍
😍😍😍😍مرسییییییییی😍😍😍😍
من مامان خودم هم همین جوریه😂😂
عالی بود ادامه رو بزار لطفا ❤❤❤❤❤😍😍😍😍😍
عالی بود ادامه رو بزار لطفا❤❤❤❤❤❤❤😍😍😍😍😍
یه چیز بهت بگم
خوبی داستانت اینه که خیلی طولانیه
من که خوشم اومد
در انتظار پارت بعد😍🥰
مرسیی😍😍🤍🤍
واااااای دیوانه کننده بود من عادت دارم وقتی یه داستان میخونم خودمو جای شخصیتاش بزارم و خیال پردازی کنم و ....
داستاااانت محشره لطفا زود تر پارت بعد رو بزار
عااااالی بود بی صبرانه منتظر پارت بعد هستم❤❤❤
عاااااللللیییییییییییییی
پارت بعدیی رو زود بزاااررررررر