
خب حمایت کنین دیگه،🙂
بعد از دو روز....... الان س روز میشه ک ایرانم،و تو جاهای مختلف و موقعیت های متفاوت فهمیدم،یعنی حس میکنم ا،ت هم به من علاقه داره،ولی خب مطمئن نیستم،پریروز هم جشن دایی ش بود،که نگم ک ا،ت چقد خوشگل شده بود😍🤤🤤🤤🤤😍😍،بعد امروز داییش سالن دوستش اجاره کرده بود که برن بازی کنن و اینا، ا،ت به منم گفته بود برم،منم برا اینکه راحت باشم یه تیشرت و شلوارک پوشیدم و رفتم،تو سالن از زبان ا،ت..... همه اومده بودن،جونگ کوک دیر تر از همه اومده بود،جونگ کوک وحشت ناکککک خوشگل شده بود🤤🤤،منو داییم و زنداییم و خواهر و برادر زنداییم و جونگ کوک و یکی از دوستای صمیمی داییم همراه خانمش اومده بود، بعد تقسیم بازیکن که میخواستیم انجام بدیم داییم اول منو به عنوان یار انتخاب کرد،بعد زنداییم شکایت کرد که باید اونو اول انتخاب کنه،پس داییم زنداییم زو انتخاب کرد،بعد دوست داییم هم همسرش رو،دیگه بقیه هم خنده گرفته بودمون که دارن فضا رو عاشقانه میکنن،ولی همش نگاه سنگین کوک رو خودم حس میکردم،و وقتی هم نگاهش میکردم ک شاید خجالت بکشه سرشو بندازه پایین اصلا عین خیالش نمیومد شکلک در میآورد یا یه حرفی بهم میزد😂
منم از این مدل پررویی خندم میگرفت،بعد باید داییم دوباره انتخاب میکرد که بخاطر همسرش برادرخانمش رو کشید،دوست داییم هم چون میدونست من از داداش زن داییم خوشم نمیاد و بهش پاس نمیدم،منو کشید تا با اون نیوفتم،بعد مونده بود جونگ کوک و نازنین،داییم اگه جونگ کوک میکشید قوی تر میشدن،ولی بخاطر من نازنین کشید و کوک افتاد با ما،بعد از حدود یک ساعت ک بازی کرده بودیم،تصمیم گرفتیم هندبال بازی کنیم،بعد تو هندبال به صورت اتفاقی داییم میخواست نزاره من پاس ندم،من داشتم عقب عقب میرفتم پاهام به هم گیر کرد و و داشتم میفتادم که داییم هم افتاد،دستشو گزاشت زیر سرم که اتفاقی برام نیوفته،بعد خندید و صدای هم رفت بالا،زنداییم هم از این کار عصبانی شد،دایین گونمو بوسید خندید بلند شد،دست منم گرفت بلند شدم،نگاهم به جونگ کوک که افتاد که اخماش رفته تو هم،تو این مدت بعضی اوقات حس میکردم که شاید بهم حس داره ولی باز با خودم میگفتم غیر ممکنه که جئون جونگ کوک از من خوشش بیاد،ولی کلی سوال راجب اومدنش به ایران و رفتاراش داشتم که منتظر وقت مناسبش بودم،بعد از کلی بازی و اینا،دیگه جمع کردیم که بریم کوک رو صندلی های چوبی کنار سالن نشسته بود که نفس بگیره سرش به دیوار سالن تکیه داده بود و آب ریخته بود رو سرش جون گرمش شده بود(دیگه من نگم،خودتون تصور کنین چه صحنه ی جذابی بوده😍🤤)خیلییییی قشنگ بود،بعد این صندلی ها نزدیک در ورودی و خروجی بود،رفتم کنارش گفتم ی سوال بپرسم،گفت هرچند تا که میخوای بپرس، _چرا وقتی منو داییم افتادیم یهو ناراحت شدی؟چیزی شده؟ +اممم،اره _خب،چی؟، +بیخیال مهم نیس _بگو دیگه😑چون داییم بوسیدم... +اون پسره،داداش زن داییت،وقتی افتادی،داییت هم افتاد، _خب، +گفت.....گفت جون کاش من جای آرمیا بودم،میفهمی منظورش چی بوده؟ _آآآآآآآآآ....اهاااااا.....امممم.... کوک چشاشو باز کرد نگام کرد یه لبخند باحال زد +تو چرا الان این همه خجالت میکشی؟،ولی خیلی دلم میخواست بزنمشا،پسره ی بی معنیِ...... میخواست شروع کنه به فش دادن و بد و بیراه گفتن که دوست داییم و همسرش اومدن نشستن،........
بعد از اینکه لباسامونو عوض کردیم کوک ازم خواست باهاش برم بیرون،یه تیپ کاملا مشکی و یه کلاه مشکی رو سرش بود،منم نمیدونم چرا ولی قبول کردم،به داییم گفتم و همراه کوک از سالن زدیم بیرون و نشستم تو ماشین،کوک یه آهنگ ملایم روسی پلی کرد،بعد یهو نمیدونم چرا کلی چرت و پرت ریخت تو سرم،دلم میخواست با کوک حرف بزنم(خدا:کوکککک😐😐زود زود؟؟؟،😐،هنوز که نه به باره نه به داره) _جونگ کوک، +هم؟جانم؟ _😅بگی جانم معذب میشم، +خب باشه،دیگه نمیگم😂،بگو چیکار داشتی، _آآآ......آها...میگم جونگ کوک....تو....تا حالا.....عاشق شدی؟ +عا...شق......امممم.اگه بین خودمون میمونه اره.......😅(بچه خجالت کشید🥲) _هیییی؟ ...... واقعا؟😃، +امممم.....اره😅چطور مگه؟ _عاشقه........آیو شدی؟ +آیو؟....نه😅،عاشق یکی دیگه، _امممممم......تهیونگ؟ +چی؟جانم؟تهیونگ؟نگو که..... _آآآآآآآآآآ،اره من ته کوک شیپرم، +اههههه،واقعا؟😐، _آآآآآآآ،آره🥲😅✌🏼، +اههههه😐،یعنی چون تو ته کوک شیپری من الان عاشق تهیونگم؟ _یعنی داری میگی تهیونگو دوستش هم نداری؟ +چرا خب،دوسش دارم،خیلی هم دوسش دارم،خیلییییییی زیاد،ولی به این دلیل نیست که من منظورم از کسی که عاشقشم تهیونگ باشه،یه دختره،امممممم....مطمئن شدم که عاشقشم.......هیونگ هام هم خبر دارن،
_اووووووووو،خوش بحال دختره،😂😂 +چرا😂 _همچین پسر جذاب و باحالی گیرش اومده،😂👌🏻، +😂😂اگه بخوای یکی از این پسرای جذاب برا خودت پیدا میکنم، _نههههه،مرسی😂😂،حالا میگم......دختره کی هست؟آیدله؟ +امم...نه،یه ادم معمولی، _اسمش چیه🥲، +نمیگم🥲، _اههه،چرا +چون هنوز موقعش نشده ک بدونی، _خب یعنی فک کنم روز عروسیتون من با خبر میشم🥲 +خدا از دهنت بشنوه🥲 _چی رو🥲، +اینکه بخوام ازدواج کنم🥲 _......😂😂😂😂😂😂 +🥲😂😂 _گفتی هیونگات خبر دارن؟ +اره _خب از اونا میپرسم😁، +نهههه😐😑😑،حالا خودت میفهمی، _باشه، وقتی گفت عاشق شده با خودم گفتم ممکنه منو بگه ولی وقتی گفت میخوای یکی رو برا خودت پیدا کنم مطمئن شدم ک من نیستم،خیلی دلم میخواست بدونم کوک عاشق کی شده،ولی نمیخواستم نشون بدم و لبخند میزدم،...... روز چهارم،......از زبان جونگ کوک،ا،ت دیروز کامل پیشم بود و ساعت ۸ بردمش خونه شون،امروز هم ساعت ۱۰ زنگ زدم و گفتم بیاد،دیگه نمیخوام اینجوری ادامه بدم،میخوام بعد از ناهار بگم که ازش خوشم اومده،هنوز نمیدونم چجوری ولی بهش میگم،پیام ب تهیونگ دادم که از تهیونگ کمک بگیرم
،(تهیونگ* جونگ کوک+)بعد از سلام و احوال پرسی..... +هیونگ،کمک میخوام،بنظرت چیکار کنم *چه کمکی؟چیزی شده؟ +امممم،میخوام امروز به ا،ت بگم که دوسش دارم، *خب؟ +میخوام یجوری بگم که بتونه بفهمه چقد دوسش دارم،اما نمیدونم چجوری *ببوسش +😐جانم؟ *بهترین راهه،سر صحبتو باز کن بعد همون لحظه ببوسش +ناراحت نمیشه؟ *سه حالت داره،یکی اینکه ادامه میده،یکی اینکه اون لحظه چیزی نمیگه ولی ادامه نمیده،یکی دیگه هم اینکه ناراحت میشه و سر و صدا راه میندازه، +خب من نمیخوام ناراحت شه، *دیگه تکلیفت مشخص میشه،ارزششو داره کوک،جین هم میگه با اینکه یکم کله شقیه ولی درسته، +اها،اره،ارزششو داره،اما اگه ناراحت بشه چی؟ *احتمالا دیگه نمیخواد ببینت و همه چی تموم میشه، +مگه من آدم نیستم؟همه چی تموم شه که من به فنا میرم، *کوک،بهتر از اینه که هی مخفی کنی از کجا معلوم اون عاشق یکی دیگه نشه،اصلا نبوسیدیش و همین طور بهش گفتی اونم قبول کرد ولی شاید بعدا رابطه تون محکم نشه،اما اگه ببوسیش یه حس ترس میکنه،اگه بتونه ترس رو قبول کنه بهت جواب مثبت میده،اصلا از کجا معلوم شاید ناراحت هم بشه و اصلا بزنه تو گوشت،بعد خودش معذرت خواهی کنه +اره،درسته،همین کارو میکنم،فقط میزارم بعد از ظهر، *دیگه زمانش میل خودته،ولی هرچی شد منو در جریان بزار، +باشه،مرسی❤️😊، *مهربون شدی ها😂،کوک فقط ی چیزی، +بله *اگه خدایی نکرده،رد کرد، +خب *نمیخواد ناراحت بشی،بزار ما هم باهاش حرف بزنیم،شاید بتونیم راضیش کنیم، +اها،باشه *منظورم اینه که زود نتیجه گیری نکن باشه؟ +باشه، *افرین،مراقب خودت باش،فایتینگ +مرسی،تو هم مراقب خودت باش،خدافظ *✌🏼🖐🏼،همه حرفای تهیونگو قبول داشتم،تصمیم خودمو گرفتم،همین کارو میکنم،ب قول جین یکم کله شقیه ولی درسته
بعد از ناهار.....،ناهار رو که خوردیم بهش گفتم من میخوام بخوابم،اما فق میخواستم یکم دیگه فکر کنم، ......،خب انجامش میدم،از اتاق رفتم بیرون دیدم رو مبل نشسته سرش تو گوشیشه،(جونگ کوک+،ا،ت_) +کجایی،اهه،چیکار میکنی؟ _هیچی گوشیم رو چک میکردم، +اها میگم،ا،ت _بله؟ +یادته گفتی تو بی تی اس،بایس نداری؟ _اره +ولی من از آرمی ها که پرسیدم یا یکی از اعضا رو میگفتن یا میگفتنOT7(منظورش همه اعضا هست) _خب، +بعد تو کلا بایس نداری؟ _نه،نه که نداشته باشم،همه اعضا فوقالعاده هستن ولی،دقیقا نمیدونم از چه نظر باید انتخاب کنم بگم بایسمه، +خب دوست داری اون نفر دوست پسرت باشه یا نه؟همین، _اهاااا، +به خاطر همینه دوست پسر دختر های ارمی از ما خوششون نمیاد، _اهااا، +دوست پسر تو بفهمه خوشحال میشه یا ناراحت؟ _دوست پسر ندارم، +من باورم نمیشه،خب هم خوشگلی هم خوش رفتار،پس چطور نداری؟ _نمیدونم،شاید اون آدمی که میخوام پیدا نمیکنم، +خب اون آدم چجوریه،رفته بودم تو آشپزخونه،از اونجا دراومدم بیرون و داشتم اروم اروم اروم،میرفتم سمت ا،ت ی جوری برخورد میکردم که فک کنه مثلا دارم وسایل خونه رو جا ب جا میکنم.... _نمیدونم،ولی فکر کنم مهم ترین چیزش اینه که بتونه درکم کنه، +اها،رفتن سمت ا،ت بلند شده بود داشت گوشیش رو میزد شارژ،رفتم نزدیک، +چجوری باید درکت کنه، _خبب.... اگه بفهمه از کاری بدم میاد اونو انجام نده،احتراممو نگه داره،خیلی بهم زور نگه،باهام خوب باشع،.....چیزی شده؟ +نههه....چه چیزی،دیگه حدودا به دیوار کنار مبل خورده بود و داشت نگاهم میکرد حس میکردم داره میترسه،ولی از این حس خوشم میومد،دلم نمیخواست این لحظه تموم شه، دستمو گذاشتم بالای سرش،قدم ازش بلند تر بود، +بنظرت...... من....میتونم درکت کنم؟، _امممم،براچی.....براچی درکم کنی، +خب.....خودت گفتی دوست پسرت باید درکت کنه،میخوام......میخوام دوست پسرت باشم، _...... هیچی نگفت سرشو انداخت پایین بعد از چند لحظه دوباره نگاهم کرد،ی لبخند زدم که بهش بگم اروم باشه،و بعد،خم شدم و لبشو بوسیدم،حس خیلییییییی عجیبی داشت،هیجان،خوشحالی،ترس،عشق، کلا حسش غیر قابل بیان کردن بود
اگه عیبی،ایرادی،داره حتما حتما بگین،اگه خوشتون اومد کامنت بزارین،🙂❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اینجور که معلومه سه سال پیش اینو پست کردی ، پارت بعد کجاست ، زودتر لطفا گشنگم
میشه لطفا پارت بعد رو بدی؟
داستانت خیلییییییی قشنگ بود
خواهش میکنم پارت بعد رو بزار
لعنتی چرا نمیای نگا گنی داری مارو دق میدی بزار دیگههههههههههههههههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔
پارت بعدی رو میخوام آخه چرا انقد این خوبه این همه رمان خوندم هیچ کدوم به این نمیرسه چرا انقد مارو دق میدی درکم کن اصن این کامتو میبینی یا نهههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بزار بعدیووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
یه سر به پروفایلم بزنید یه رمانم پارت تا پارت ۷اومده برین بخونینش خوفه 🙃
چرا پارت بعدیو نمیزارییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😭😭😭
آقا دو ماه گذشته چرا نمیزاری داداششششششش
پپپپپپپااااااارررررررتتتتتتت ببببببععععععععدددددددییییییرررررروووووووبببببززززززاااااررررر
و گر نه شبببببببببببببب با تبرررررررررررررر میام سراغتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت😑😑😑😑🗡
متشکرم 😊🗡🔪
پارت بعد پلیز
خیلی قشنگه❤️❤️
من غششششششششش
تروخدا بزارررررررررررر