رملن ماکان بند

رفتم کنازش نشتم گفتم منو یادته گفت: معلومه که یادمه 10 دقیقه با هم صحبت کردیم هی میومدن باهاش عکس میگرفتن تا اینکه

گوشیش زنگ خورد امیر بود رهام امیو حال خوبم سیو کرده بود رهام جواب داد گفت جونم داداش نشنیدم امیر چی گفت ولی رهام گفت ک اومدم رهام رو به من کردوگفت:

خونتون از پارک دوره بیا برسونمت من گفتم نه خودم تنها میرم گفت نه بیا با امیر میرسونیمت داریم میریم خونه یاشار تمرین منم گفتم :باشه

رفتم تو ماشین امیر یه پیرن ابی پوشیده بود زبونم بتد اومده بود گفتم سس لام رهام به امیر گفت : این دختر همون دختری که راجبش بهت گفتم ببرمیش برسونیمش خونه منو رسوندن داشتم پیاده میشودم که رهام گفت شمارتو بده با هم هماهنگ کنیم با تو پارک همو ببنیم

خب تموم شد نظرتو بگو که رمانو ادامه بدم یانه

بای بای