❤️ زندگی پر ماجرا ❤️ پارت ۳۲

ازتون خیلی ناراحتم چرا داستانم اینقدر کم بازدید میخوره😐🥺

تک شاخ:خال خالی وضعیت خیلی بده این شرور جدید خیلی خطرناکه و حالا که مشکلش معجزه گر تو و کت نیس که بدتر اگه بلایی سرت بیاره چی میخوای چیکار کنی لیدی:هیچ کاری نمیتونه بکنه ولی یه حسی بهم میگه که اون کیه گرگ سپید: کیه لیدی:کت می‌دونه کت:لایلا لیدی:اره لایلا تک شاخ: همون که تو کلاس ما هستش لیدی:اره ببر:یعنی بیخ گوشمونه خب چرا منتظرین بریم معجزه گر ازش بگیرم لاک پشت: اره ببر راست میگه لیدی:نمیشه اونجوری هویت مارو می‌فهمه گرگ سپید: عجبا یه روز آرامش نداریم لیدی:تقصیر کنه اگه حواسم بود دوباره معجزه گر پروانه و طاووس گم نمیشد کت:بانوی من به نظر من تقصیر تو نیست اون دوتا معجزه گر انگار با جعبه معجزه گر ها مشکل دارن😆😂 لیدی:از دست تو کت😂

گرگ سپید:خب دیگه بریم خونه خسته شدم😐 لیدی:بزغاله تنبل بریم تک شاخ:واقعا که تازه میخواستم بگم بریم یه دوری بزنیم گرگ سپید:لازم نکرده بریم خونه حالا یه دشمن جدید داریم باید یکم خودمونو قوی کنیم لیدی:اره اینو راست میگه شما پسرا خودتونو قوی کنین ما دخترا یه دوری تو شهر بزنیم کت:منم بیام لیدی:نچ گردش دخترونس ببر:راست میگه آقای پیشی خان کت:خانم ببر بانو یادتون رفته من از تو بزرگ ترم رو حرف داداش بزرگت حرف نزن لیدی:من میگم شما ها نمیاین بابای تک‌شاخ:گود بای ببر: بای

کت:عه گذاشتن رفتن گرگ سپید:ولش ماهم بریم خونه ما اونا برای خودشون یکم بگردن لاک پشت:گرگ سپید راست میگه ما بریم گرگ سیاه:من خسته شدم بریم دیگه کت:باشه تنبل خان گرگ سیاه:خودتی گربه پرو کت:اخی گرگ با ادب گرگ سپید:دعوا نکنین بچه کوچولو ها بریم کت:بریم لیدی:الان داریم کجا میریم دیگه من دارم به حالت عادی بر میگردم تک شاخ: منم دارم به حالت عادی بر میگردم به نظرم بریم یه کافه بشینیم ببر:منم موافقم به الیا هم بگیم بیاد لیدی:باش به حالت عادی برگردیم بهش زنگ میزنم تک شاخ:باش لونی شاخ داخل ببر:پونی حمله تموم شد لیدی:خال ها داخل آدرینا:زنگ بزن دیگه چقدر طول میدی عهههه مری:باشه غر نزن پیر زن

(مکالمه بین مری و الیا: مری:الو سلام الیا الیا:سلام مری خانم چه عجب یادی از ما کردی کله بلوبری مری:کله پرتقالی زود بیا کافه همیشگی که می‌رفتیم الیا:اوکی کی بیام مری:الیا کر شدی گفتم گفتم زود معنی کلمه زود هم میشه الان خوب توضیح دادم الیا:باشه پس بای مری:زود بیا بای ) آدرینا:چی شد میاد مری:الان منبع عمم گفتم زود بیا بای واقعا یه مشت ا.س.ک.ل دورو ور من هستن مریلا:ب.ی.ش.و.ر بریم داخل کافه مری:بریم خانم های باهوش آدرینا:بریم خانم مری بی هوش مری:هار هار هار چقدر خندیدم نمک دون مریلا:خوب دیگه دعوا نگیرین بیشینین تا الیا بیاد😂مری:اوکی😂 آدرینا:چشم مامان جون😂 (برین نتیجه کارتون دارم)