❤️ زندگی پر ماجرا ❤️ پارت ۳۰

مری:بزغاله خرمگس نخندین مارتین:بلوبری دوس دارم بخندم مگه چیه آبجی جون مری:رفتیم خونه میگم چیه متیو:یا خدا مارتین از همین الان برای سنگ قبر زنگ بزن بخر برسیم خونه وقت نمیشه برات بخریم راستی حلوا کی درست می‌کنه مریلا:اونو خودم برای داداشم درست میکنم آدرین:😂😂 مری:نه دیگه حلوا با من شما ها بقیه کار های ختم بکنین مارتین:زنده به گور کردین منو آدرینا:معلومه که نه داریم برای چند ساعت دیگه برنامه ریزی میکنیم امیلی:آخ دختر شیطون من مارتین پسرم حرف اینا حدی نگیر مارتین:نه امیلی خانم جدی نگرفتم بلاخره از همشون بزرگ ترم نباید حرف خواهر کوچولومو به دل بگیرم مری:وایستا وایستا به من گفتی کوچولو

مارتین: اره پس به کی بگم گابریل:مارتین بهتره دیگه چیزی نگی پسرم چون مطمئنم مرینت پوستتو می‌کنه مارتین:نه بابا آقای اگرست قد مرینت نصف ننه چطور میخواد بکنه آدرین:داداشم مارتین بس کن ببین مرینت رنگش قرمز شده بعدش هر بلایی سرت بیاد تقصیر خودته ها مری:مارتین بزغاله فقط یه کلمه میگم فرار کننننن مارتین:یا خدا مری خواهرم شوخی کردم مری:دیگه زنده نمی مونی مارتین:غلط کردم مری:میخواستی نکنی مارتین:ببخش از بزرگاس مری:میکشمتتتتتتتتتت مارتین:ال فرار مری:وایستا میگم وایستا مارتین:مرینت ول کن تورو خدا (بهتون بگم که الان دارن تو حیاط خونه گابریل اینا میدون 😂)

یه استراحت بکنم😂😆😂😆😂😆😂 آخیش دستم درد گرفت 😂😆😂😆 راستی فالو و کامنت و لایک فراموش نشه 😆😂😆😂😆😂😆😂 برین ادامه داستان بخونین 😐😜

مارتین:اوفففف مگه مرض داری اینجوری دنبال من میای که الان اینجوری دو نفری رو زمین حیاط ولو بشیم مری:خفه خفه شو اوه اوه نفسم مارتین:بلوبری که اینقدر بالا پایین نمیپره مری:خفهههههه شو مارتین:باشه باشه آدرین:بریم پیششون جیم:از الان بگم دوست ندارم بمیرم آدرین:نارس مری بهت کاری نداره😂 جیم:خدا کنه مریلا:شوکولاتم چطوره مری:عالیییی مریلا اینم سواله مگه کوری مریلا:اعصاب نداریا مری:مگه اعصاب میزارین آدرین:ع.ش.ق.مفعلا باند شو بریم داخل یه صبحانه بخوریم بعدش خواستی منم تو زدن مارتین کمکت میکنم مارتین:داداش قربونت این طرفداریت آدرین:خواهش میکنم دادا مارتین:پرو رو مخ آدرین:نظر لطفته بچه ها:😂😂😂😂😂 مری:به نفعته بیشتر رو مخم نری بزغاله خانما این:من غلط بکنم برم رو مخت

سر صبحانه: مری:آقای اگرست میشه معجزه گر هارو بهم بدین گابریل:منظورت پروانه و طاوس مری:بله گابریل: پایین هستش حتما مری:ممنون خودم میرم برمیدارم آدرین:مری دیگه در چیزی نداری مری:نه ندارم مریلا:شوکولاتم امروز قراره بریم جنگل زود باید آماده بشیما مری: جنگل برای چی مریلا:بگردیم یکم اینم سواله مری: آها فهمیدم آدرین:مری عزیزم اگه حوصله نداری بعدن بریم مری:نه عزیزم اتفاقا خوبه بریم یکم تنوع میشه جیم: حالا خوبه بریم کومو گور بشیم😂😂 مری:از دست تو جیم مریلا از دستت چی می‌کشه راوی: داشتن حرفففف میزدن کههههه یهووو صداییییی

دوستان عزیز تا پارت بعد خدافظ 🧁🍡😊💖 لایک و کامنت فراموش نشه 👋🏻💖 فالو کنین فالو میکنم 🍡🧁😊💖 چالش: دوستان چند تا اسم بگین برای داستان جدیدم بزارم😊🧁🍡💖