♡عشق لیدی باگ به کت نوار2پارت12♡

نویسنده:خب بچه ها کجا بودیم آره صبح شد و آدرین از ساعت ۶ صبح بیدار شده بود و باور نمی کرد که لیدی باگ این کار هارو باهاش بکنه 😔 پلک⚫:ای خدا مُردیم از گشنگی و رفتم پنیر بخورم هااااااااا آدرین پنیر ها کو تموم شده ادرین؟ادرین؟اددددریییییییییین انگار کَر بود اااااااااااااااااااااااااااااااااادددددددددددددددددددددددددددددددددددرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررریییییییییییییییییییییییییییییییییینننننننننننننننننننننننننننننننننن😡😡🤬🤬😡😫😫😫😫😫دیدم بازم جواب تو نیست میدونستم بیداره ولی انگار لال شده بچه😐 خواستم با تاوه بزنم که یهو گوشیش زنگ خورد ساعت هشدار بود ادرین حالت خوبه؟ادرین🐾:اره و پا شدم با بی حالی به ناتالی سلام کردم و بابام از اتاق اومد بیرون بهم نگاه کرد اعصابم خورد بود بهش سلام نکردم و خواستم در خونه رو باز کنم برم مدرسه...گابریل🦋:از از اتاق کار اومدم بیرون آدرین رو دیدم اونم منو دید ولی سلام نکرد خواست بره مدرسه آدرین!!!!!آدرین با بی حوصلگی جواب داد ادرین🐾:بله پدر😒🙄 گابریل:وقتی یه بزرگتر رو میبینی باید بهش سلام کنی ادرین:یهو رومو برگردوندم بزرگتر اگه به فرزندش فکر هم نکنه فرزند هم نگاهش نمیکنه؟ و محکم در رو با پام لگد زدم گابریل:آدرین درست صحبت کن برگرد تو اتاقت همین الان از این به بعد نمیری مدرسه ادرین:کافیه پدر و محکم دویدم محافظ و ناتالی با ماشین دنبالم نیومدن و من رفتم یه گوشه تبدیل شده و رفتم تو سقف مدرسه و تغیر شکل دادم و رفتم مدرسه مرینت رو دیدم با یکم حوصله بهم سلام کردم انگار گریه کرده بود مرینت🐞:رفتم مدرسه آلیا اونجا بود بهش نه نگاه کردم و نه سلام کردم و آدرین بهم سلام کرد و منم سلام کردم و رفتم تو کلاس آلیا تو میز نشسته بود و روشو اون ور کرده بود نینو🐢:صبح بخیر داداش دیشب چه اتفاقی افتاد و آدرین همه چیز رو توضیح داد و منم به آلیا نگاه کردم اون چرا بهم نگفته هویت لیدی باگ رو میدونه ناراحت نشو آدرین مطمئنم رابطه ات با لیدی باگ درست میشه

ادرین🐾:نمیدونم نینو ولی باهاش قهرم😒که خانم بوستیه اومد خانم بوستیه👩‍🏫:مرینت چرا سر جات نمیشینی مرینت🐞:ام خانم بوستیه من میخوام یه جای دیگه بشیم نینو🐢:خیلی عجیب بود چرا آلیا و مرینت اینطوری شدن نکنه باهم دعوا. کردن امممم خانم بوستیه من میرم پیش آلیا مرینت بیاد پیش ادرین ببخشید آدرین ولی انگار این دوتا دختر قهرن ادرین:هیچ مشکلی نیست لاک پشت 😁😁نینو:ممنون کت😁ادرین:ششششش همه میشنون🤫🤫😡😡خانم بوستیه👩‍🏫:نه نینو مرینت قرار نیست بیاد پیش ادرین متاسفانه لایلا بینایی و شنوایی ضعیفی داره برای همین اون کنار آدرین بشینه ادرین🐾:یه ثانیه هم نمیتونم کنار لایلا باشم که لایلا وارد شد لایلا🟣:صبح بخیر بچه ها رز:صبح بخیر لایلا ببینم پیشونیش خوب شده؟؟لایلا:خب آره یکمی وایی دارم چی میبینم جای من تو ردیف اوله خیلی ممنون خانم بوستیه ممنون آدرین که میخوای پیشت بشینم😊ادرین🐾:من کی گفتم بیا پیشم بشین؟؟؟؟لایلا:ع.....عههههههههه که همه ی بچه ها بهم نگاه کردن مرینت:آدرین خوب مچ لایلا رو گرفت😏 ادرین:خانم بوستیه من میخوام پیش مرینت بشینم که تنها نمونه مرینت بهم لبخند زد و باهم رفتیم ردیف آخر نشستیم لایلا🟣:خیلی اعصبانی بودم ولی به روی خودم نیاوردم🤬🤬😡😡

الیا🦊:مرینت اصلا به من نگاه نمیکرد من چیکار کردم دیگه ابر قهرمان نیستم دوست خوب هم نیسم باید چند روز با مرینت حرف نزنم که باهام دوست شه و منو ببخشه نینو هی میگفت چی شده اممم ببین نینو این دعوای دخترونه هست مرینت🐞:توجهی به درس نداشتم فقط به آدرین نگاه میکردم خیلی زیبا بود ادرین🐾:نمیدونم مرینت چرا چشش به من بود😐(خنگه عاشقته)ام مرینت حواست به درس هست؟؟؟مرینت🐞:هاهاها....چ.......چی تو.....گفتی آره فقط داشتم به پنجره نگاه میکردم بالا سرت😁 ادرین🐾:مرینت پنجره بالای من نیست کنار تو هست تو سمت من پنجره ای چیست در کلاس هست😐😐😐😐😐😐مرینت🐞:خدا خرابش کردم اووووووه آره........ادرین:مرینت چرا داشتی بهم نگاه میکردی؟؟؟؟؟؟ مرینت🐞:مرینت زود باش بگو که عاشقی بگو بگو بگوبگوبگو ام آدرین چون من تورو خیلی...

ادرین🐾:تو منو خیلی چی؟؟؟؟؟؟مرینت🐞:م.........م......من تو.....تورو.........خیل.................خیلی .....ادرین:چی مرینت چی؟؟؟مرینت🐞:من....من تورو خیلی شبیه محمد رضا گلزار میدونم همون بازیگر مشهور(خاک تو سررررررت🤦🏻‍♀️) ادرین:نه اون که موی طلایی نداره مرینت:میدونم ولی چشاتون شبیه همه ادرین:مرینت خیلی بامزه ای به عنوان جاست فرند این یه افتخاره(جاست فرند بخوره تو سرت😐)مرینت:م ....ممنون آدرین وایییی خدا نتونستم بگم چرااااااا که یهو یکی شرور شد و رفتم تو کمد تیکی اسپاس ان💫💥🐞 لیدی باگ🐞:داشتم میرفتم که دیدم کت نوار داره باهاش میجنگه بهش سلام کردم ولی اون سلام نکرد حتی نگاه هم نکرد شروره خیلی قوی بود باید کمک بیارم رفتم معجزه گر رو دادم به نینو،لوکا،زویی،کاگامی با گروه نیومدن که دیدم آلیا اونجا وایساده الیا🦊:من اینجا چی هستم سیب زمینی لیدی باگ:با حالتی مغرورانه گفتم به تو نیاز ندارم😒الیا:😨😡 کت نوار🐾:شروره قوی بود دیدم لیدی باگ با بقیه میومدن دعا میکردم ریاروژ نباشه عهههه ریاروژ نبود و دیدم همه بهم سلام کردن منم یه سلام معمولی دام و رفتم جنگ ریوکو🐉:اون چش شده؟ زویی🐝:نمیدونم بریم کمکش اممم خوبی لیدی باگ؟؟؟؟لیدی باگ🐞:آ....آره خوبم بریم زود باشین انقدر حرف نزنین

با یویو شرور رو گرفتم و بقیه پا و دست هاشو گرفتن و کت نوار این از فرصت استفاده کرد با پنجه برنده دستبندشو نابود کرد و آکومارو گرفتم و باهم زدیم قدش بجز کت نوار همه تو تعجب بود که کت نوار چرا این رفتار رو میکنه معجزه گر هارو گرفتم و اونا هم رفتن کت نوار که میخواست بره دستشو گرفتم لیدی باگ🐞:کت نوار یه دقیقه وایسا!!! کت نوار🐾:ولم کن 😡 لیدی باگ🐞:پیشی خواهش میکنم کت نوار🐾:گفتم دستمو ول کن😡 لیدی باگ🐞:دستشو کشیدم طرف خودم کت یه لحظه گوش کن بهم نگاه کن ولی اون هی صورتشو میچرخوند اون ور و منم از چونش میگرفتم میچرخوندم سمت خودم کت اون به چیزی که فکر میکنی اونطوری نیست بهم گوش کن کت نوار🐾:گوش نمیدم لیدی باگ🐞:کت نوار خواهش میکنم کت نوار:ولم کن میگم لیدی باگ:کت نوار من مجبور شدن دلم نمی خواست اینطوری بشه تو بهترین دوست منی و من دوست ندارم به یه بهترین دوست احترام نزارم با ریناروژ قطع دوستی کردم اگه میدونستم این اتفاق ها قراره بیوفته این کار ها رو باهات نمی کردم کت:منظورت چیه تو که اونجا نبودی! لیدی:چرا کت بودم البته تو حالت عادی دیدم کت هاکمات و مایورا چی گفتن من تیکی هر دو به حرف هاتون گوش میدادم درسته حق با هاکمات من به تو خیلی بدی کردم

کت خواهش میکنم اگه هویتم رو بهت میگفتم شدومات میتونست از این فرصت استفاده کنه و هر دوتامون رو نابود کنه برای همین به آلیا نگفتم وایییییییی به این فکر نکرده بودم هاکمات و مایورا الان میدونن که آلیا هویت منو میدونه اگه آلیا هویت منو لو بده چی کت نوار🐾:اینو نمیدونم ولی بیش از حد داری میری جلو لیدی باگ:منو ببخشی کت نوار قول میدم هیچی رو ازت قایم نکنم کت نوار🐾:خیل خب باید امشب بریم خونه ی الیا و باهاش صحبت کنیم لیدی باگ:ولی من باهاش قهرم کت نوار:بچه ی ۶ ساله از شما ها تو ۶ دقیقه با دوستش قهر میکنه بعد اشتی😑😑😑 لیدی🐞:باشه امممممم میخوای یکم بریم بالا کت نوار🐾:خببببببببب نه لیدی:چرااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟ کت نوار🐾: چون هنوز باهات قهرم و یهو لیدی باگ بغلم کرد لیدی باگ🐞:باشه غلط کردم الان میبخشی؟؟ کت نوار🐾:خببببببببببب؟؟؟؟؟؟؟ لیدی باگ🐞:🥺🥺🥺🥺 کت نوار🐾: دلم براش سوخت و خودمو پرت کردم از ساختمان پایین و تبدیل به دراگون نوار شدم و رفتم بالا نمیای بریم؟لیدی باگ🐞:معلومه که میام و منم بال هامون در آوردم ۲ تایی رفتیم بالا غروب بود خیلی قشنگ بود به ابر ها دست میزدیم انگار تو دستم قطره قطره آب بود و دیدم کت نوار رفت تو یه شاخه درختی چرا اومدین اینجا؟؟؟دراگون نوار🐾🐉:میخوام یکم استراحت کنم و دُمَمو به شاخه پیچوندم و مقل خوفاش آویزون موندم و بال هامون آوردم جلو و کل بدنمو با بال ها گزاشتم فقط بال هام و دُمم که تو شانه پیچونده شده بود دیده میشد لیدی دراگون🐞🐉:عهههههه کت چجوری کردی و منم از حرکات رو امتحان کردم و رفتم توی بال هام آخیییش توش کردم و آرام بود دُم هامون مارو نگه میداشت یهو چی شد خوابم برد

شرمنده بچه تموم شد امید وارم خوشتان بیاد حتما نظر بدید یا لایک کنید داریم میریم روستا اونجا هم نت نداریم تا پارت بعدی بای

🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾