
بعد از قرن ها سلام ! خب ، نه خداییش دیگه گنا دارین😂 دیگه واقعنی دلم واستون سوخت😂 هرچند این حرف یه ماه پیشمم بود😂 وقت کردین نتیجه هم برین
آنچه گذشت : اوه فریسک تو واقعا فکر کردی میتونی موفق بشی ؟! ... ارزش امتحان کردن رو داره ! ... پایان خوب ؟ این چه جوکیه ! ... حالا نقشه ی احمقانت چیه ؟ ... کی گفته میخوام کمک کنم ؟! ... *کوبوندن دست روی صورت از ناامیدی ... همه چیزداره سریع اتفاق میوفته ! ... تو باید روحت رو برای همیشه به من بدی ... قبوله ... دیر رسیدی ابله خان ... ابله جدو ابادته ! ... بتمرگ ! ... دنبالم بیا
فلاوی : دنبالم بیا ، بعد به سمت دروازه ی سطح میرن و از تله هایی که الفیس و سنس و &$£∆℅ جای گذاری کرده بودن رد میشن و به سطح زمین میرن ، بعد فلاوی می ایسته ، فریسک : ؟ کارا : چی شد ؟ (برای یاداوری میگم کارا تو بدن فریسکه و داره از روحش استفاده میکنه پس همه کارا رو فریسک میبینن و فریسک هم شبحه ) فلاوی : من نمیتونم از این جلوتر بیام کارا : همون وسواسای قدیمی فلاوی : هرچی میخوای صداشون کن ، من از اینجا خارج نمیشم ، همین مسیر رو باید ادامه بدین ، بعد از یه مدت که جلو برین یه ساختمون رو توی جنگل میبینی
فلاوی : « خانوادت » رو همونجا بردن کارا و فریسک : ممنون فریسک : تو الان تشکر کردی ! کارا : نخیرم ! حتما گوشات مشکل دارن ! فلاوی : چی ؟ کارا : هیچی ! ، فلاوی سرشو پایین میگیره و با حسرت یه لبخند میزنه : هه...میدونی...منو یاد یه دوست قدیمی میندازی... فریسک : یه دوست ؟ یعنی...کارا ؟ فلاوی : میدونی چیه اصلا بیخیالش ، مگه نمیخوای بری دنبال خانوادت ! کارا فلاوی رو بقل میکنه ( بیخیال این منطق که اون یه گله 😐 ) و بعد همراه فریسک به سمته جنگل میدوئه و فلاویم جوری که انگار برگشته بود رو تنظیمات کارخونه مثل بز به کارا که داشت میرفت نگاه میکرد و هنگ بود 😂
سمت دیگه ی ماجرا ( سنس ) اون اروم چشماش رو باز میکنه : من کجام ؟ ... چه اتفاقی افتاد ؟ ؛ اون دستشو روی سرش میکشه . درد میکرد « ساعتی قبل » سنس : بچه ! ، اما فریسک رفته بود . اون ور اتاق پاپایرس به همه که بیهوش شده بودن با وحشت نگاه میکرد . اون انسان ها تفنگشون رو برمیدارن و به سمت پاپ هم تیر بیهوشی شلیک میکنن ، سر نوک تیز تیر وارد استخون دست پاپ میشه و یکم ترک میخوره اما اون بیهوش نمیشه ؛ پاپ : آهه ! 😫 سنس متوجه پاپ میشه و چشمش هم ابی .
یکی از اونا ( انسانا ) پوزخند میزنه : « میتونیم تا فردا هم شلیک به این تیکه استخون رقت انگیز ادامه بدیم تا وقتی که به خاطر مردنش بیهوش بشه اما خب ، تچ رئیس اونا رو زنده میخواد » بعد از این حرف اونا یه میله بزرگ برمیدارن تا به پاپایرس بزنن و اینجوری بیهوشش کنن اما وقتی نزدیکش میشن سنس جلوی اونا تلپورت میکنه و بلستر سمتشون میگیره : شما ها هیچ غلطی نمیکنین ! ؛ اونا میرن عقب اما بعد هم پوزخند میزنن ، و همون لحظه یکی از پشت به سر سنس ضربه میزنه و اون روی زمین میوفته
پاپ با نگرانی و ترس به سنس نگاه میکنه و هی تکونش میده : سنس ! سنس ! ؛ چشمای سنس داشت بسته میشد و اخرین چیزی که دید این بود که اونا پاپ رو هم زدن و اون هم بیهوش میشه ( زمان حال ) سنس : اوه...درسته...صبر کن پاپ و بقیه کجان ؟! ؛ به دور و اطراف نگاه میکنه . انگار توی یه جای محفظه مانندی زندانی بود . اون روی دیواره ی اونجا میکوبه : پاپ !؟ بچه ها ؟! شما ها کجایین !؟ ( چند لحظه میگذره ) _سنس ؟! . اون صدای پاپ بود سنس : پاپ ! حالت خوبه ؟! پاپ : اره اره من خوبم ! سنس : بقیه چی ؟ بقیه کجان ؟ پاپ : خب

این داستان ادامه دارد ! اوف یه قرنی بود اینو نگفته بودم ! 😂
قدر بدونین به جای خوندن واسه امتحان اینو دارم مینویسم ! اونم امتحانی که یدونه هم نیست سه تاست ! مدرسه لطف کرد با برنامه ریزی زیباش امتحان زیست و زمین شناسی و شیمی رو میخواد یه جا حضوری بگیره ! واقعا حرصم داره درمیاد دبیر هم لطف کرد همین دیروز درس داد پس فردا هم امتحان داریم ازش =-=
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
انقد بدممیاد از ناکجا آباد لقبتون رو عوض میکنین بدانان میمونه چیصداتون کنه
همون ویپ صداش کن
ویییییییییییییپپپپپپپپپپپ پارت بدههههههههههه
ارام ، میگم براش ارت زدم به نظرت پارتشم برم بنویسم یا به تعطیلات داستان ننوشتنم برسم ؟
برو بنوییییسسسسس
ویپر پروفیلت رو درست کنننننننننننننن!
بابا فقط لقبش رو تغییر داده-_-
˚~˚
قشنگ بود
فراموش کردم
عه چرا نباید میکردیییی ! فراموش نکن ! 😂
فراموش کرددددددددم!
من نکردم:")
بیا فراموش کنیم
باش هرچند این نظر مال دو ماه پیشه منم فراموش کردم :")
:-)
عالییییییییی بود
دلم برات سوخت😐💔
چشام دارن درس میبینن؟!یکی منو بشکون بگیره مطمئن شم خواب نیستممممم!
اخ!باشه بابا باشه یه دونه ارومم میگرفتی میفهمیدم خواب نیستم😐
لازم نکرده تو بگیری :/
لگد زدن ب کمرت*
ن خواب نیستی
اخخخ بسه بابا فهمیدم عه و.ح.ش.ی.ا😑
لطفا حقیقت پنهان رو بنویس
خدا سیت، برو حقیقت پنهان رو بنویس، یعنی چقدر که حرصم میگیره از این کارت 😐💔( من فقط می خوام تو بنویسیش وگرنه باید به زور حوصلم بکشه بخونم:/)
من یکشنبه ازمون جامع دارم تکالیف هدیه و ریاضیم مونده نشستم تو تستچی دارم عشق و حال میکنم😐
افرین همینجوری ادامه بده 20 بدون 2 میگیری !
۲ عدد خاصی نیس که برای از دست دادنش ناراحت بشی همینطوری ادامه بده •-•
اتفاقا ۱۸/۵ آوردم بالاترین رتبه کلاس