
سلام همون طور که در تست قبل گفته بودم الان می خوام پارت اول رمان رو براتون بذارم ممکنه به دلیل تازگی رمان یه خورده برای بار اولم رمان رو کم بنویسم خوب حالا بریم سراغ رمان.
از زبان مرینت :سلام مرینتم همون طور که میدونید من یه ابر قهرمانم و الان ساکن نیویورک هستم حتما میخواید بدونید که چطور اومدم اینجا و کارم به اینجا کشیده نه؟ خوب اول باید بگم که من به عشقم رسیدم و الان یه چند سالی میشه که با ادرین ازدواج کردم و الان سه تا بچه داریم خوب بزارید داشتان زندگیم رو براتون بگم که چطوری به اینجا رسیدم و کل ارزوهام بر اورده شده.....
۱۶ سال قبل...............
اییییییی یدو تیکیییییییی تیکی:عا عا عا مرینتتتتتتتتتتتتتتتتت اییییی:اخ تیکی ببخشید بدووووووووو . تیکی :ارو باش هنوز نیم ساعت وقت داری خستم میکنی گاهی وقتاااااا. مرینت:ببخشید تیکی
توی کلاس :الان منتظریم خانم بوستیه بیاد که بعدش هم قراره دانش اموز جدید بیاد یا بهتر بگم دانش اموزای جدید ... خانم بوستیه اومده و میخواد درس رو شروع کنه (راستی این داستان زندگی مرینته از الان بگمااااا) که یهو اقای داماکلیز میاد و میگه:سلام خانم بوستیه امید وارم وسط درس نیومده باشیم اومدم تا دانش اموزای جدید رو به کلاسشون راهنمایی کنم . خانم بوستیه:اووو نه اصلا بفرمایید . که یهو دیدم دوتا دختر اومدن تو وااااییییی انگاری دارم خواب میبینم😍😍😍😍😍 اون کاترین پارک و اون یکی هم کارمن سیلیویا هست واااایییییییی گروه نایت گرل(نایت گرل یعنی دختران شب) وااایییییی خوایا اگه این یه خوابه کاری کن بیدار نشم...... خانم بوستیه:سلام دخترا بفرمایید تو! کاترین و کارمن:سلام خانم بوستیه ممنون . و به تمام بچه ها سلام کردن و خانم بوستیه جاشون رو نشونشون داد و اونت رفتن و سرجاشون نشستن و وقتی داشتن میرفتن کاترین و کارمن یه چوری به کاگامی و لایلا و کلویی نگاه میکردن که من ترسیدم که یه کاری روز اولی دست خودشون بدن..........
ولی خوش بختانه اتفاقی نیوفتاد. زنگ تفریح با بچه ها و کاترین و کارمن بودیم که کلویی به کاترین و کارمن یه تیکه انداخت و گفت:هه فکر کردین کی هستیم که این جوی اشوه میاین انگار نه انگار که دختر شهردار اینجا وایسا ده بی کلاسا تا خاستم طرف داریشونو بکنم یا بهتر بگم بکنیم یهو کاترین به کلویی پرید و گفت: جدااااا اگه اینطوره متمعنا همه چیزم در باره ما میدونی نه؟!😏 کلویی:معلومه که میدونم. _خوب اگه داست میگی بگو ببینم دختر کفش دوزکی کیه من میشه؟ کلویی:😲جونم؟! کاترین :اره درست شنیدی
بگو ببینم دختر کفش دوزکی چه نسبتی با من داره؟! کلوییروب ه سابرینا: سابرینا اینتر نت! کاترین:نه نه نه نمیشه تقلب ممنون بگو بیینم همین جوری بگو_باشه خوب معلومه دیگه دختر کفش دوزکی هیچ نسبتی با تو نداره _اتفاقا برعکس دختر کفش دوزکی ....................................(نمیگم چی گفت😂)
دختر کفش دوزکی دختر عموی منه😏😌 کلویی و کله بچه ها و مخصوصا من(مرینت):😰 کاترین:برو بابا نه اصلا من نسبت فامیلی با کفش دوزک ندارم اون فقط دوستمه . یه هو کل مدرسه از خنده رفت رو هوا کلا تا اخر مدرسه هی میخندیدیم خیلی حال داد😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
بعد از مدرسه به کارمن و کاترین پیش نهاد دادیم بعد از ظهر باما بیان خرید و اونا هم قبول کردن وقت داشتن میرفتن دوتا ماشین بوگاتی یکی قرمز و یکی سرخابی جلوی مدرسه پارک بود باورم نمیشه که بالا خره تونستم ماشیناشونو ببینم واااایییی😍😍😍😍😍😍😍😍
بعد از رفتن اونا منم رفتم خونه و روی تختم یه نیم ساعتی ولو شدم قرار بود ساعت ۴ بچه ها و دخترا ادرین و نینو وکاترین و کارمن)رو کنار برج ایفل بیینیم تا برین و برای تولد خرید کنیم .......... سریع پاشودمو رفتم تا تکالیفمو انجام بدم که یه هوو!
خوب پارت اولم به پایان رسید امید وارم خوشتون بیاد بعد از اینکه تست چی تست رو قبول کرد و انجام شد پارت بعد رو میزارم بایای بچه های میراکولریییی❤❤❤❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
عالییی
عالی بود