
سلام سلام دوست جونا اینم پارت بعدی تقدیم به شما
از زبان مرینت : یهو چراغ ها روشن شد و همه گفتن تولدت مبارککک من که شکه شده بودم اصلا یادم نبود امروز تولدم بود بعد آدرین آروم بغلم کرد و گفت تولدت مبارک عشقم منم بغلش کردم و رفتم کنار بچه ها گفتم شما کی اومدین اینجا الیا گفت خانم کفشدوزک فکر کنم یادت رفته معجزه گر اسب هم وجود داره ، مارین ما رو با معجزه گر اسب آورده اینجا خلاصه بعد از کلی خوشگذرونی و خوردن کیک رسیدیم به کادو ها که آدرینا گفت بچه ها من یه ایده دارم بیاین وقتی مرینت قبل از اینکه کادو هر کسی رو باز کنه با هاش برقصه مثلا موقعه کادو الیا در حد ۳۰ ثانیه باهاش برقصه موافقین ؟ همه گفتن اره و همه کادو ها رو باز کردیم و با همه رقصیدم که رسید به کادو آدرین وقتی کادوش رو باز کردم دیم توش
یه گردنبند بود که یه در داشت وقتی درش رو باز کردم تو گردنبند عکس اولین 💏 منو آدرین بود خیلی خوش حال بود رو درش هم نوشته بود Adrienne and Marinette Forever ( یعنی : آدرین و مرینت برای همیشه ) خیلی خوشحال شدم و یه قطره اشک شوق از گونه ام افتاد رسید موقعه رقص منو آدرین آدرین دستم رو گرفت و شروع کردیم به رقصیدن خیلی عاشقانه میرقصیدیم که یهو آدرین منو به خودش جسبوند و منو 💏 کرد و منم همراهیش کردم از زبان آدرین : ۲ دقیقه توی همون حالب با مرینت بودیم خیلی حس خوبی داشت وقتی ازش جدا شدم گفتم تولدت مبارک عزیزم اونم بغلم کردم ( برای اینکه حوصلتون سر نره میریم به فردا تو مدرسه ) از زبان آدرین : زنگ اول تموم شد و با مرینت رفتیم تو حیاط با مرینت نشستیم روی یکی از صندلی ها حیاط که یهو یه چیزی توجه مرینت رو به خودش جلب کرد از زبان مرینت : با آدرین نشستیم رو یکی از صندلی های حیاط
که یهو یک چیزی توجه مرینت رو به خودش جلب کرد از زبان مرینت : با آدرین رفتیم نشستیم روی صندلی که یهو چشمم افتاد به در مدرسه چیزی که میدیدم رو باور نمی کردم
دلم میخواد الان داستان رو تموم کنم که دق کنین ولی دلم نمیاد بریم بقیش رو بخونیم
اون مارک بود 😥😰😱😨 دوست دوران بچگیم که یک 12 سالی میشد( بچه ها الان مرینت ۱۷ و آدرین ۱۸ سالشه و اون زمان مرینت ۵ سالش بوده ) ندیده بودمش اومد نزدیکم و بغلم کرد و گفت خیلی دلم برات تنگ شده بود عشقم ( قیافه آدرین در اون لحظه : 😭😰😱😨🥵😡🤬) بهش گفتم منم از دیدنت خوشحالم مارک ولی از اون زمان خیلی چیز ها عوض شده
ممنون از اینکه خوندین لطفا کامنت بدین ، و شرمنده که دیر گذاشتم من خیلی به خاطر درس سرم شلوغه ولی مطمئن باشین بازم تو هر شرایطی پارت جدید میدم
ناظر عزیز لطفا منتشرش کن 🌷🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عااااااااااااااااللللللللللللللللللللیییییییییییییییییییییییییییییی بود💝پارت بعدی را زودتر بزار😍
خیلی ممنون حتما
عزیزم اگر میشه هر وقت پارت جدید آمد خبر بده😘
باشه تو داستانت بخت میگم
ممنون عزیزم 💓
عالی بود داداشی✌🏼😊
میگم اصن منو یادت هس؟
سلام خواهر جون ... مگاه میشه من خواهرم رو یادم بده ... ببخشید من همه پارت های داستانت رو هم خوندم هم لایک کردم فقط تو کامنت دادن یکم تنبلی کردم 😅
نه داداشی اشکالی نداره💖
بعدییییی
عالی بود خیلی جالب شد لطفا در اولین فرصت پارت بعد رو بزار
حتما ممنون که کامنت دادی
عالیییییییی بود
یک شوال
داداش میشی؟
با کمال میل ... ممنون که کامنت دادی خواهر جون 🥰🌷
خواهش میکنم داداش
البته داداش من دارم به مدت 1 الی 2 هفته از تستچی مرم آخه یک سری چیز ناراحتم
سلام خواهر جون ... لطفا به دوست پسرت بگو انقدر به کامنت های من تو تست هات گیر نده ... هروز که میام تو تستچی میبینم به کامنت ریپلای زده میگه صمیمی نشو 😠... اگه اینطوری ادامه پیدا کنه ما دیگه داداش و خواهر نیستیم
باشه داداش
به خاطر اون میخوای خواهر برادریمون رو بهم بزنی🥺
منتشرش کردم داداش
ممنونم خواهر جون 👌🥰🌷
قربانت