lovely life 28

سلام سلام دوست جونا اینم پارت بعدی تقدیم به شما

دیوار مدرسه شکست و یک چیزی شبیه یک ابر شرور اومد تو رو به آدرین کردم و گفتم مگه ما معجزه گر حاکماث رو نگرفته بودیم آدرین : اره درسته ولی پس این ابر شرور از کجا اومد مرینت : نمی دونم فعلا بریم ببینیم چیکارش می تونیم بکنیم

مرینت :تبدیل شدیم و رفیتم سراغش انگار یک ابر شرور با ورژن جدید بود اخه خیلی قوی بود خلاصه شکستش دادیم و وقتی اون جایی که اکوما بود رو شکستم به جای پروانه از توش یک برگ قرمز از توش اومد بیرون و وقتی سرارتش رو خنسی کرد رنگش سبز شد خیلی عجیب بود معلوم بود که این کار حاکماث نیست و یک معجزه گر دیگه هست

ادرین هم مثل من تعجب کرده بود ادرین : فکر کنم یک ماجراجویی جدید در انتظار منو ع.ش.ق.م هست درست نمی گم مرینت : اره ولی این بار کل راه رو با هم طی می کنیم

از زبان راوی : مرینتت و ادرین و مارین و ادرینا رفتن خونشون و مرینت هنوز هم حال خیلی خوبی نداشت و یک راست بدون نهار رفت تو اتاق و دراز کشید که ادرین اومد تو اتاق و کنار تخت نشست ، آدرین : بانوی من می دونم حالت خوب نیست ولی می تونم ازت یه خواهشی بکنم مرینت : البته چیشده آدرین : می خوام ماجرای مارک رو برام تعریف کنی مرینت : باشه ولی به ادرینا هم بگو بیاد اونم بدونم بد نیست مارین هم که خودش در جریان این موضوع هست ادرین مارین ادرینا رو صدا کرد و مرینت شروع کرد به تعریف کردن ...

برو بعدی چالش داریم