خب اینم از این قسمت لایک و کامنت و فالو فراموش نشه فالو =فالو
از زبان مایکل: داشتم برگهای که مرینت آورده بود نگاه میکردم که عکس خدمتکار هایی که خواهرم رو دزدیده بودن نگاه میکردم اون عکس قبلا مامان نشونمون داده بود بلند گفتم ایناهاش همین ها هستن که خواهرم دزدیدن مرینت نگاهی کرد و گفت اینا که پدر و مادر منن . هممون به مرینت نگاه میکردیم انگار هنوز دوزاریش نیفتاده بود بعد یه جیغ بنفش کشید که خاله و عمو اومدن داخل و گفتن چی شده و من و متیو و مارینا پریدیم ب*غ*ل مرینت و ب*غ*لش کردیم . که خاله امیلی گفت : باشما ها هستم میگید چی شده یا نهه
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
پارت بعدی لطفا
چشم ولی این چند هفته نمیتونم چون فردا امتحان ادبیات دارم پس فردا امتحان جامع و هفته بعد امتحان های ترم اول شروع میشه که اونم حضوری هست
داستانت عالی بود ولی کم مینویسی برای ما هم که شده بیشتر بنویس 🌹
مرسی آخه امتحان ها شروع شده کم تر نوشتم اما دفعه بعد سعی میکنم بیشتر بنویسم
عالی بود پارت بعدی لطفا
مرسی چشم
خوشحالم داستانت ثبت شده😚
وقتی تو بررسی دیدم حدس زدم قشنگ باشه☺
نلی:حد اقل برو از اول بخون بفهمی چی به چیه😐
عه راس میگی
مرسی😘😘😘