❤ زندگی پر ماجرا ❤️ پارت ۲۶

مری:مریلا میخوای با آدرینا بریم بیرون حال هوامون عوض بشه مریلا:بریم برج ایفل مری:بریم عزیزم چرا نریم آماده شو منم به ادیان خبر بدم بعدش خودم آماده بشم چطوره مریلا:باشه من سریع برم آماده بشم بلوبری جونم مری:باشه یخمکی مریلا:😐😂 مری:سریع رفتم تو اتاقم رفتم حموم اومدم بیرون

موهامو شونه کردم مثل قدیم بستم یه بلوز مشکی پوشیدم با یه شلوارک لی آبی روشن یه بوت مشکی پوشیدم با یه کیف مشکی یه رژ زدم تیکی: مری جونم مری:جانم تیکی جونم میگم منم بیام مری: اره دیگه پس فکر کردی کوچولو مو تنها میزارم تیکی پس برام چند تا ماکارون بزار تو کیفت گشنم شد بخورم مری:باشه عزیزم رفتم بیرون دیدم مریلا یه بلوز سفید نیم تنه با یه شلوارک لی مشکی و به کتونی سفید موهاشو هم دم اسبی بسته مریلا:آماده شدی مری: اره مریلا:لونی بیا دیگه کوچولو من ( یه نکته لونی کوامی مریلا هستش )

لباس مری❤️👆🏻❤️👆🏻❤️👆🏻❤️👆🏻❤️

آدرین: دیدم مرینت و مریلا آماده شدن آدرینا: عا بلاخره اومدین زود بریم مری:باش بریم پسرا ما یه چند ساعت میریم بیرون تا ما برمیگردیم کاری نکنینا😂😂متیو: مگه با بچه حرف میزنین مریلا:اره پیر کوچولو من😂😂 آدرینا: داداشی مراقب باش تو آشپز خونه نریا مری:کلی بگم شیطونی نکنین😂😂😂 آدرین:چشم مامانی😂😂 مری:بی مزه😐😂

مری: بچه به نظرتون چرا ارباب شرارت یه مدته کسی شرور نمیکنه آدرینا: حتما یه نقشه کثیف داره مریلا:احتمالش زیاده مری:بریم تو کافه پایین برج ایفل بشینیم مریلا:بریم آدرینا:بریم مری:پیش به سوی برج ایفل شاید بعدش یکم هوا تاریک شد رفتیم بالای برج ایفل نشستیم حرف زدیم چطوره مریلا:فکر خوبیه آدرینا:اره یکم باد ملایم به صورتمون میخوره ادروارد: با لیانا تو کافه نشسته بودیم که یهو مری با آدرینا خواهر آدرین و مریلا خواهر خودش اومدن تو کافه مری:اون ادروارد نیس مریلا:چرا هستش

مریلا:بچها از همینجا یه سر تکون بدین حوصله حرف زدن با اونا رو ندارم انگار با دوستش اومده بزار راحت باشن مری:باشه غر غرو آدرینا:من که از دوریه سر تکون دادم به معنا سلام مری:منم لیانا:داداش اینا کین ادروارد:اون دختره میبینی بلوز مشکی پوشیده لیانا:نکنه از اون خوشت میاد ادروارد: اره لیانا:داداش خوش سلیقه منی تو دختر خوشگلیه ها ادروارد:اره خیلی (برین صفحه بعد چالش داریم 😉)