

از زبان نویسنده: تهیونگ:وایسا هانا ......هانا .چرا تهیونگ .اخه ... هیچی بعدا می فهمی هانا .باشه تا اتاق هانا باهم اصلا حرف نزدند تهیونگ . هانا میتوانم یه چیزی ازت بپرسم هانا .اره بپرس تهیونگ. تو بایست کیه ؟ هانا. کوک ...... تهیونگ. چیییییی هانا.شوخی کردم تو تهیونگ .وای من .... هیچی اینم اتاقت هانا.ممنونم جین .غذا حاضرهههه همه . آمدیم از زبان نامجون داشتیم غذا می خوردیم سر غذا همش تهیونگ هانا رو نگاه میکرد دیگه مطمئن شدم که این بچه یه چیزیش شده (به ،بایس من اینطور نگووو) از زبان هانا. غذا تموم شد منو کوک ظرف هارو شستیم شستن ظرف ها که تموم شد همه یه استراحت کوچیک کردیم که همه با داد جیهوپ پریدیم هوا جیهوپ. بچهههه هااااا بچههههه هاااا همه .بلههههه چی شده جیهوپ. خبر جدید رو شنیدید؟ ما .چه خبری؟ جیهوپ . فردا کنسرت داریم همه .یااااا چرا زود تر نگفتن جیهوپ .اینا مهم نیستن همه برین اتاق تمرین بعد از ۵ ساعت تمرین آمدیم و یه پیتزا برای شام خوردیم و لالا کردیم نکته.بچه ها اینجا بی تی اس و هانا میرم به آمریکا از زبان هانا صبح زود بلند شدیم من یه لغمه دهنم گذاشتم و رفتم به اتاقم همه زود وسایل مون رو جمع کردیم ماسک زدیم و
سوار ماشین شدیم و الانم داخل هوا پیما هستیم من از هوا پیام میترسم نامجون داشت صندلی هارو مشخص میکرد که منو تهیونگ کنار هم باید میشنستیم منو تهیونگ کنار هم نشسته بودیم همین که هواپیما راه افتاد
منم نا خواسته دست تهیونگ رو گرفتم از زبان تهیونگ. داشتم بیرون رو نگاه میکردم که هانا دستم رو محکم گرفت منم یه حس عجیبی بهم دست داد فکر کنم ازش خوشم امده از زبان هانا من همون طور خوابم برد که با یه حس سقوط هواپیما از خواب پریدم بعد دیگه هیچی نفهمیدم از زبان تهیونگ همین که هانا کامل خوابید هواپیما سقوط کرد و هانا بیهوش شد منم چون یکم از پرستاری سرم میشد با هزار بدبختی اونو به هوش اوردم
از زبان هانا. وقتی به هوش آمدم منو تهیونگ داخل یه روستا بودیم وقتی رفتیم اونجا یه خانم رو دیدیم و بهش گفتیم .سلام ونم به یه زبون دیگه گفت سلام

به خدا دستم درد گرفته اون وقت تو لایک نمیزاری خب کامنت هم که نمیزاری من شاد شم اون وقت از من چه انتظاری داری
خب من میخواهم سریع این داستان رو تموم کنم که یه داستان جدید به نام بند مافیا بنویسم پس منتظرش باشید 😉 باییی❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
زود زود بزار پارتا تو من دوس دارم فیک تو
شعر سرودم برات 😍😍😍😍
عالییییییه پارت بعدو زود بزار لطفا🥺💜😍🤗👍
ممنون
چشم
میخواهم زود بزارم تا یه داستان جدید به اسم بند مافیا بنویسم
پارت بعد رو گذاشتم تا ببینم کی منتشر میشه
چقدر عالییییی ادامه بده 😍🤗🥰😜
خیلی ممنوونننن