
دیوید: نه اصلا دروغ نیست صبر کن اوم هست آدرین: تمام حرفات دروغه درسته مرینت درسته 😢. دیوید: حرفای مرینت دروغه .مرینت: ولم کن دیوید. مچمو گرفت و منو سمت ماشین کشید نمیشد خیلی زور داشت . دیوید: با این همه زور بازم کند بود آخ ناچار شدم نذارم پا هاش به زمین برسه که این یعنی بلندش کردم همون تورکه تو بغل/م بود رفتم رو صندلی راننده . مرینت: دیوونه تو یه روانی هستی
املی: خیلی دیر کردن نکنه بلایی سر عروس/م آورده واس نکنه به اونم خورونده .گابریل: تماس بگیر . املی : گرفتم نمیشه هرچقدر تماس میگیرم جواب نمیده . گابریل: به پلیس زنگ بزن .آدرین: لازم نیست .ماملی: چرا به این روز افتادی پسرم چه اتفاقی افتاده . آدرین: هیچی . املی : ولی وعضت اینو نمیگه .نکنه سر یه چالش دعوا کردی . گابریل: اِ امکان نداره دعوا کرده باشه ....این غمه یه چیزه دیگست
(ملی =املی) گابریل:" آدرین رفت اتاق که بره حموم وقتی اومد رفتم پیشش گفتم من درد تو ،، یه روزی کشیدم . آدرین: چی مگه شما میدونی دردم چیه . گابریل: درد ق/لب تو از این جا درد داری از درون میدونی منم وقتی هم سن تو بودم همین درد و داشتم .آدرین: با مامان . گابریل: نه با آلیس . املی: صبر کن اگه امروز با ماهیتابه جون غرف زدنت نشدیم . و ماهیتابه و بوسیدم تازه خریدم (اوه اوه املی فال گوش وایساده 😂بد بخت شدیم گابریل 😂) گابریل: اون خیلی زیبا بود از مهتابم زیبا تر . املی: از از مهتاب مگه اینو به من نگفتی مگه من مهتابت نبودم تخم س/گ . گابریل: هر روز وقتی همو میدیدیم و قبل از خداحافظی بغ/لش میکردم و می بوس/دم. (گابری ؟😐) املی : هااا هااا منو یه بارم نبوس/یدی بعد دم به دیقه اون دم دمک و می بو/ سیدی صبر کن وقتی انداختم تو دستگاه فرش شویی .گابریل: آنقدر دوس/ش داشتم که جونمم می دادم. املی: هههههعع مگه همین چند دیقه پیش اینو به من نگفتی . تو وقتی من افتادم تو دریا نیومدی نجاتم بدی بعد جونتو واسه این قورباغه میدی .
گابریل: باید احساست و دنبال کنی. آدرین: چشم . شب بخیر فردا میرم دنبال احساسم . تا بابا رفت بیرون صدای ماهیتابه ی مامان اومد و صدای خودش و صدای بابا وو صدای بدو بدو هههع.
آدرین : رفتم بیرون مامان دو قدمیه بابا بود و ماهیتابه رو تو هوا میزد به به بالا وو پایین بابا اومد پیش من.املی: همه تو اخشاین ( املی تمرکز کن ) و ماهیتابه جون زدمکه از وسط هر دو رد شد تو دیوار گیر کرد . آدرین: دیدم مامانم کش مو آورده همون جوری انداخت یکی رو تو دستش زد و خورد تو کلم که کام خورد تو دیوار من و بابا فهمیدیم جنگ شروع شد. دویدیم و دویدم مامان میزد تو کلمون کشه مو . گابریل: ما مردیم نمی بیندیم گیره ی مو . آدرین وگابریل : ععععععععععععع غلط کردیم .
اوخی دلم واسشون سوخت خب اگه یه میراکلوری لایک کن و کامنت بزار . چالش: چند سالته . ( خب نمی دونم چرا بعض وقتا نمیرسه چیزی به ذهنم یا نمی زارم یا اینا رو میزارم بی زحمت تو کامنتا جواب بده بای😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بی نظیر بود ج چ : ۱۲ سالمه
عالس بود
۱۱ سالمه
عالی بود عاجی میگم عاجی ما رو کع فراموش نکردی🤍😉
سلام آجی 😍😍😍😍😍😍😍
مرسی نه فراموش نمیکردم مگه میشه اصلا شما رو فراموش کرد😉
ج چ :۱۱سالمه
مردم از خنده
مرسی😍
عالی بود
ج چ:۱۳
مرسی 😍خوشگل جون
سلام گنوغ
چی نکردنی
خودت افهمی منظور می خا
حوصله می سر رفتی
باید ساعت 12 برم مدرسه تا ساعت 4
ساعت 4 تا 5 کلاس زبان
5 تا 6 کلاس عربی
6 هم اتام پهلی تو تا یکم کارن گنوغی بکنیم 😜😛😜
گفتم چی نوشتی😅😂😂😂😂
تستم منتشر شد آجی
۱۱ سالمه
اه منم
ج چ: 14 سالمه
ممنونم 😘😘😘😘آجی ملوس و نازم
عالی بود اجی خوشکلمممم
47 ثانیه از انتشارش میگذره:)
ممنون آجی جونم قربونت برم
(خودم تعجب کردم هر دو آنقدر زود منتشر شدن )