23 اسلاید صحیح/غلط توسط: Lee Jinaa انتشار: 3 سال پیش 67 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ببخشید این چند ماه نتونستم بزارم داستان رو ایده زیادی نداشتم برای همین و حال روحیم هم خوب نبود
(ب خاطر تاخیر متاسفم و این ۳ تا پارت گذاشتم
من کلاس دهمم و بعضی درسامون سنگینه شاید آخر هفته ها بتونم بزارم براتون پارت هارو) راهنمایی الینا:٪ لیندا:# سندی@ اندی× بنده نویسنده( 𝓜) مرینت♡ مارتین♤ آلیا " نینو^ آدریانا¥ آدرین○ رئیس( اونی ک مرینت لیندا اینارو ت ی گروه گذاشت تا قاتل رو پیدا کنن)& لوکا÷ کلویی× ناتانیل ( اگه درس ننوشتم ت کامنتا بگین)+ جولیکا_ رز= لایلا@ علامتی ک دارن ت ذهنشون حرف میزنن* ( مثلا&* الان مثلا داره ت ذهنش حرف میزنه) بقیه رو بعدا مینويسم و بازم ب خاطر تاخیر ببخشید
از زبان الیا)::::: رفتیم خرید کردیم تقریبا ۲ ساعت طول کشید خریدمون وقتی داشتیم برمیگشتیم دیدم مرینت گفت : بچه ها هروقت گفتم بدوئید
ماهم گفتیم باشه ♡۳،۲،۱ الان وما دوئیدیم ی لحظه دیدم مرینت نیست برگشتم داره ب طرف چنتا پسر میره ک من گفتم مرینت چ کار میکنی ک دخترا هم برگشتن ♡الیا برگرد برو داشتن حرف میزدن ک دیدم یکی مرینت رو هل داد و مرینت افتاد کنار دیوار وقتی این صحنه رو دیدم ب دخترا گفتم بدوئید بریم ب پسرا بگیم بیان
دویدیم و ب پسرا گفتیم وقتی برگشتیم دیدیم اون سه چارتا پسر رو زمین و مرینت ی چوب ت دستش هس و چوب رو انداخت همه با تعجب بهش زل زده بودیم وقتی دید ما داریم نگاش میکنیم داشت میومد سمتمون و از کنارمون رد شد من دستشو گرفتم ک برگشت سمتم براش گفتم کجا میری
ولی ی چیزایی زمزمه کرد ک گفتم چرا♡ب آمبولانس زنگ بزن دیدم ب نفس نفس افتاد و یلحظه سینش رو گرفت دیدم داشت میفتاد ک تو بغلم گرفتمش ک با هم افتادیم زمین بقیه ی بچه ها هم از نگرانی دورمون جم شدن هی صداش میزدیم بیدار نمیشد ناچار گفتم یکیتون ب آمبولانس زنگ بزنه ک دیدم آدرین سریع ب آمبولانس زنگ زد وقتی رسید من رفتم باهاش چون فقط ی نفر میتونس باهاش بره بقیه هم یا با تاکسی اومدن یا با ماشین یا با موتور
وقتی رسیدیم بیمارستان بردنش ت ی اتاقی نزاشتن باهاش بریم داخل اتاق ی پرستاراومد ازم پرسید باهاش چ نسبتی دارم گفتم دوست صمیمیش گفت خوانوادشون کجاست گفتم مامان باباش الان ی ساله ک فوت کردن و برادرشون هم فعلا خارج کشوره (آدریانا وقتی ت سیتی سنتر یا پاساژ بودن از مرینت پرسیده بود ک مارتین کجاست و اونم گفت ک فردا قرار بیان اینجا ) خب اسمشون چ هست دوپن چنگ مرینت دوپن چنگ(نیم ساعت بعد)
ما بیرون نشسته بودیم نیم ساعته ک هیچ کس بیرون اتاق نیومده بود ک پرستار اومد بیرون گفت همراه دوپن چنگ ما بلند شدیم رفتیم سمتش ک گفت خب خانم دوپن چنگ ی مریضی قلبی دارن ک باید سر وقت دارو هاش رو بخوره ولی انگار آلان نتونستن بخورن و خوب بود ک سر وقت آوردنش وگرنه شاید میمردن الان فعلا بهش سرم وصل کردیم ک ب مدت تقریبا نیم ساعت ب هوش میان
*" چ مریضی قلبی میمیره باید از مرینت اینو بپرسم " میشه بریم ت پرستار: بله ولی وقتی ب هوش اومدن خبرتون بدین تا بیام و معاینه کنم" حتما ممنون پرستار خواهش میکنم
رفتیم داخل دیدن مرینت اینجوری برام خیلی سخت بد روی تخت بیمارستان با سرم و دستگاه ضربان قلب و اکسیژن رفتم ی کنار نشستم بقیه هم مث من ی کناری نشستن نیم ساعت اونجا نشسته بودیم هیچ کس حرفی نمیزد من ت ب غ.ل نینو بودم ولی ب مرینت نگاه میکردم ک ی لحظه دیدم مرینت صورتشو تکون داد منم از خوشحالی زود بلند شدم و رفتم و پرستاره رو خبر دادم وقتی با پرستاره برگشتم دیدم مرینت بیدار شده بود و داشت گنگ ب اطرافش نگاه میکرد ب بچه ها نگاه میکرد پرستاره رفت سمت مرینت و ب ما گفت بریم بیرون ما هم رفتیم بیرون ی ربع ساعت بعدش اومد برون صورتش نا امیدانه بود بعد دیدم پشت سرش مرینت در اومد با لباس بیمارستان داشت پشت پرستاره راه میرفت رفتن ت ی اتاقی ما فقط داشتیم با تعجب بهش نگاه میکردیم ....
اینم قسمت ۱۲ تمیم شد
برید بعدی قسمت ۱۳ هس
از زبان مرینت::((( وقتی چشمام رو باز کردم دیدم توی یکی از اتاقی بیمارستانم دور برمو نگاه کردم دیدم همه ی بچه ها بهم زل زدن گنگ نگاشون کردم ک ی دفه آلیا با ی پرستار اومدن ت پرستاره بچه ها رو بیرون کرد و داشت چند تا سوال ازم پرسید و ی لحظه گفت ک من میتونم با ی عمل از این بیماریم خلاص شم منم گفتم الان نمیتونم این کار رو انجام بدم گفت باشه هر جور راحتین( اینو بتا ناراحتی گفت) امشب رو باید باید اینجا بستری بشین تا فردا ♡ ن من میخوام همین امروز مرخص شم
پرستار : باشه هر جور راحت هستید منم سرم رو از دستم کشیدم ♡ خب لباسام کجا هستن ومیخوام کارای ترخیصم رو انجام بدم پرستار: دنبالم بیاید تا لباس هاتون رو بهتون بدم از اتاق در اومدین لباسام و کیفمو گوشیم رو بهم داد منم تشکر کردم اونم ی خواهش میکنمی گفت و رفت بیرون منم لباسام رو پوشیدم و کوش و سویچ ماشین و گوشیم رو برداشتم و رفتم ب سمت پذیرش ک کارای ترخیصم رو انجام دادم و هزینش رو پرداخت کردمو رفتم بیرون زنگ زدم اندی بیاد دنبالم اومد دنبالم قبل اینکه چیزی بپرسه براش گفتم ک دوباره غش کردم
داشتیم از کنار پارکه رد میشدیم ک گفتم اندی ماشین رو نگه دار اونم ماشین رو نگه داشت منم پیاده شدم پرسید چ شده مرینت گفتم هیچی با ماشینم بر میگردم گفت اوکی میای مسابقه بدیم
داشتیم از کنار پارکه رد میشدیم ک گفتم اندی ماشین رو نگه دار اونم ماشین رو نگه داشت منم پیاده شدم پرسید چ شده مرینت گفتم هیچی با ماشینم بر میگردم گفت اوکی میای مسابقه بدیم
♡چرا ن وایسا تا بریم سمت چراغ قرمز بعد رفتم سنت ماشینم رفتیم سمت چراغ قرمز منتظر موندیم ک سبز بشه
اینم از قسمت ۱۳
برید بعدی ک قسمت ۱۴ رو بخونید
مرگ بر اسلاید اضافی
مرگ یر اسلاید اضافی
مرگ بر اسلاید اضافی
چرا ۲۳ تا اسلاید انتخاب کردم 🤧🤧😢😓
مرگ بر اسلاید اضافی
چراغ سبز روشن شد و من و اندی بل تمام سرعت داشتیم رانندگی میکردیم جاده ها حالی بودن خونمون چن کیلومتر بیرون شهر بود تا اونجا باسرعت رانندگی میکردیم منم قبلش رسیدم خونه یعنی من برنده شدم رفتین داخل همه چی سر جاش بود خونه ی بزرگی بود ما هم فقط ۵ نفر بودیم خوبه ک داداشم و بقیه ی پسرا فردا میان
رفتیم و خوابیدیم قرار شد بعد صبونه بریم بیاریمشون از فرود گاه.
رفتیم و آوردیمشون از فرود گاه و هر کدوم اتاقش رو انتخواب کرد و رفتن استراحت کردن باید برای کنسرت آماده میشدیم من گفته بودم ی جورایی کنسرت رو مسابقه رو بین خواننده ها بزاریم باشه مثلا گروه کیتی سکشن ( اگه درس ننوشتم ت کامنتا برام بگید) گروه بلاک بر گروه خودمون و xy و جگد یا خواننده های خوبی ک میتونن بخونن ولی خواننده ی معروفی نیستن مدیر کامپنی موافق بود و اجازه رو از شهردار گرفت و شهردار هم برامون ن نگفت چون گفتیم خودمون هزینه رو پرداخت میکنیم منم رو دکور سن کار میکردم و لباسای ما و گروه برادرم من سایز ها رو دارم فقط داشتم ترح لباسارو میکشیدم.
ت این چند روز با آلیا اینا هم بیرون میرفتم بعضی وقتا ن همیشه مثلا پریروز رفتیم شهر بازی امروز رفتیم کلاب خدارو شکر ک من کلاه کپ و عینک و ماسک اینا میپوشیدم وگرنه واویلا حالا میفهمید چرا آلیا گفته بود رز ت کلاب منتظرمونه ما هم وقتی رفتیم داخل رز ی کناری نشسته بوده و یکی میخواست ب زور براش 🍸🍺🍻🥂🥃 بده من هم وقتی این صحنه رو دیدم داغ کردم برای آلیا ♡ برید اونجا بشینید الان میام. " باشه ولی کجا میخوای بری ♡ ت برو اونجا با بقیه بشین الان میام نگران نباش اوکی." اوکی
سمت رز رفتم و روبه روی مرده وایستادم ♡ انگار نوشیدنی های الکلی دوست نداری ولی من میتونم بخورم . شیشه رو از دستش گرفتم♡ ب سلامتی ی قلپ ازش خوردم و شیشه رو پایین گرفتم و سر شیشه رو ک گرفتم ی دفعه ای شیشه رو بلند کردم و ت سرش شکوندم و ب دختری ک اونجا نشسته بود ( همونی ک از 🍻🍺🥂🥃🥤🧋🍶🍷اینا میده) گفتم من حساب میکنم و دست رز رو گرفتم و سمت بقیه رفتیم رز میخواست توضیح بده ♡نگران نباش من اینجام میتونم درکت کنم اون داشت اذیتت میکرد بیا بریم پیش بقیه رفتین پیش بقیه هرکی ی چی سفارش داد منم آبجو با سودجو اونارو همیشه مخلوط میکنم و میخوردم (♡*من قبلنا هم با اندی سندی الینا و لیندا میرفتیم و سودجو و آبجو رو مخلوط میکردیم و میخوردیم از بس میخوردم دیگه قدرت تحملم بیشتر شده ) داشتن با تعجب بهم نگاه میکردن♡ نگران نباشید قدرت تحملم زیاده ک میتونم ۱۰ تا بطری رو بدون اینکه مس.ت بشم تموم کنم . ی پیک لیوان رو خوردم .♡میگم رز قرار ی مسابقه بر گذار بشه آهنگ خوانی و اینا هست نمیخواین شرکت کنین جایزه هم داره (روبه آلیا) وگروه داداشم و ی گروه دیگه ک تازه الان ی ساله دبیر کرده میخان بیات ...
اونا هم گفتن چرا ن میایم
چند روز قبل ا کنسرت طرح هارو تموم کردم و برای خیاط دادم چون وقت زیادی نداشتیم منم ک باید روی متن آهنگامون تمرین میکردم پس کارام رو زود انجام دادم هنوز ی ماه تا باز شدن دانشگاه مونده بود.اعلامیه رو همه جا زون در باره ی مسابقه و گروه برادرم و گروه خودم و جگد و xy مهمون های ویژه بودیم ک باید روی سن میرفتیم و میخوندیم ولی بقیه ت مسابقه شرکت میکنن و اینو ت اعلامیه زدن هرکی میخواست باید آهنگ میزد و اعلام میکرد ک میخواد ت مسابقه شرکت کنه و ی جورایی طول میکشید برای تموم شدن مسابقه فقط دو روز بود اونم با س روز فاصله یعنی نیمه ی اول میگیریم بعد سروش نیمه ی دوم رو میگیریم و در آخر مهمون های ویژه میان و میخونن
خب امروز روز اول مسابقه بود همه چیز خوب پیش میرفت حتی گروه کیتی سکشن هم بودن ( گروه لوکا اینا) اونا ب نیمه ی دوم رسیدن و اونا هم نیمه ی دوم رو برنده شدن بعدش هم از مهمون های ویژه دعوت شد ک اولی xy بعدش هم جگد بعدشم گروه بلاک بر (خرس مشکی)بعدش هم گرده ما ک بلاک روزِس (رز های مشکی)هست اسم آهنگ هایی ک خوندن ملکه ی بد جنسی ، پرنسس گریه نمیکنه ، سَرم وقلبم و... ما همینجوری ک میخوندیم میرقصدیم منم چرخش آخرم ر با برداشتن کلاه کپ و عینک دودی تموم کردم و شروع ب حرف زدن کردم♡ خب سلام همگی خوبین طرفدارا: بلهههه ♡ خب خیلی خوبه منم ب قولی ک بهتون دادن عمل کردم و گفتم ک من ت فرانسه در روز کنسرت صورتم دو ب همه ی طرفداران نشون میدم ....
23 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
خوب بود
عالی