برگشت نویسنده زندگی نامه ی مرینت... اطلاعیه ی مهم

سلاااام... بچه ها من بعد از یک سال دوباره برگشتم.. الان خیلی بزرگ ترش دم و واسه این داستان خیلی کار دارم... اگه منو نمیشناسین... برین پارت های قبلی من رو بخونین به اسم:زندگی نامه ی من(مرینت)

خب بچه ها.. عرض کنم خدمتتون که من یه مدت تست نذاشتم چون رفتم تهران و از اون ور رفتم بجنورد بعد رفتم تهران دوباره بعد رفتم شمال بعد دوباره رفتم تهران و الان هم ماهشهر هستم.. تو خوزستان... خونه ی خودم...

و مامانم هم همراهم نبود که بخوام تست بنویسم... تنها بودم... البته با خاله م بودم

و در ایم حال... بریم سمت ماهشهر جایی که مامانم بود... از قضا مامان من گوشیشو انداخت تو اب... البته ناخواسته بودا.... بعدش که اومد پیش من، گوشیش سوخته بود و من نتونستم تست بنویسم

بعدش هم تبلت خریدم و سیمکارت گذاشتم روش

تا اینکه یادم افتاد که برم تو تست چی دوباره و دوباره شروع کنم که یادم افتاد رمز عبور میخواد... خلاصه یک بار رمز رو زدم اشتباه بود... رمز بعدی رو زدم..... درست بووود... اون لحظه از شدت خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم... همه ی تست هام برگشته بودن.... وااااااای راستی من تو این سفر ها تجربه های زیادی کسب کرد ولی خلاصه که خیلی خوشحالم الان الان که دارم این تست رو مینویسم ساعت یک ربع به یک شب هست و جمعه هست... یعنی فردا میشه شنبه.... تاریخ هم هست:28 الان سال1400 و من فردا کلاس انلاین دارم و فردا براتون پارت 9 زندگی نامه مرینت رو میذارم ممم

دوستتون دارم منتظر پارت9 زندگی نامه ی من(مرینت) باشید...بابایییی همتونو دوست دارم زیااااااااد ماچ به کله ت🦲😚 ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤