........
سالی که گذشت خیلی خوب بود پیش مامان زندگی میکرد و گاهی اوقات به البرت وجسیکا سر میزدم مامان خیلییی مهربون بود●●●
باورم نمیشه عررررر دریکو به من درخواست دوستیییییی داددد یا حضرت پشم دهنمو بستم که با جای خالیه دریکو مواجه شدم واااا چشمم به در تیمه باز بود این الان فرار کردد؟😐
پوکر تر از این نمیشدم حرفش توی گوشم پیچیید:بنظرم یه مدت باهم باشین شاید همین علاقه کوچک تبدیل به عشق شدکل روز به فکر این بودم که جوابش رو چی بدم و نتیجه گرفتم نازکنم و بگم نه بعدش بگم اره(بچه خود درگیره😂)
دو هفته از دریکو خبری نبود خیلی نگران شده بودم غذا نمیخوردم درست نمیخوابیدم اوضاعم خیلی داغون بود به خودم اومدم دیدم که چرا من نگرانم؟چراپانسی براش مهم نیس؟چرا باید ارامش داشته باشم وفتی پیششم؟چرا خوشحال شدم وقتی فهمیدم اون ادمی نیست که نشون میده؟کلی چرا تو ذهنم بود ولی چرا همه شون به دریکو مربوط بود؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
بزار بعدیو💔🙂
چشم امروز میذارم🥲🤦🏻♀️
پارت بعدو بزار لطفااا من الان باید درحال دادن امتحان ریاضی باشم:/
نچ نچ نچ😂اممم تا اخر هفته میذارم میدونی چون میخوام باکیفیت باشه و طولانی🙂
عاجو😐😐😐
پارت بعدو کی میزاری؟؟؟
😛😂😐💔( خل شدم میدونم)
😂😂خلتم دوست داریم
معلوم نیس ولی تا اخر هفته حتما به پارت طولانی مینویسم🤓
کوتاه بود ولی بازم عالییی💚
پارت بعد قول میدم طولانی تر باشه❤⚘
مرسیییی نفس
پر فکت😍
مرسی نفس