❤ زندگی پر ماجرا ❤️ پارت 22

آدرین: مرینت عشقم لطفا گوش کن اینا همه الکیه مری:خفه شو کثافت حالم ازت بهم میخوره مارتین:مرینت آروم باش خواهرم آروم باش مری:حالم خیلی خراب بود سریع از خونه اومدم بیرون دیدم بارون می‌بارید بارون خیلی شدیدی بود داشتم میدویدم که مارتین:دیدم مرینت بدو بدو از خونه رفت بیرون خیلی نگرانش بودم منم سریع پشت سرش رفتم مری:داشتن میدویدم که یهوووووو

مری:که یهووو یه نور شدید دیدم مارتین:دیدم ماشین با سرعت بالا داره میاد سمت مرینت سریع دویدم مری:یهو یه نفر منو کشید کنار مارتین:مرینت خوبی عزیزم حالت خوبه مری:داشتم گریه میکردممارتین:خواهر نازم گریه نکن مریلا:خیلی عصبی بودم رفتم سمت آدرین و هولش دادم آدرین:مریلا اون عکسا همه دوروغه مریلا:اره دوروغه از کجا بفهمیم حتی یه شاهد نداری مرینت حق داره تو به کثافتی آدرین:مریلا آروم باش

(یه نکته بگم الان همه رفتن فقط جرج و جک و جسیکا و کاترین و آدرینا و متیو هستن مارتین و مری هم بیرون هستن)

جرج:مریلا آروم باش مریلا:چطور آروم باشم آروم کاگامی کثافت تا وقتی که این آدرین ع.و.ض.ی تو زندگی خواهرم باشه نمیزارم مرینت نفس بکشه مری:و دیگه هم تو زندگیم نیست دیگه کسی به اسم آدرین تو زندگیم وجود ندارد مریلا:مری خوبی خواهری مری:اره عزیزم خوبم اگه آقای آدرین هم نبینم بهتر میشم مارتین: آدرین داداش فعلا بری بهتره الان مرینت خیلی اعصبانیه آدرین:باشه داداش آدرینا: مرینت بخدا من چیزی نمی‌دونستم مری:آدرینا عزیزم می‌دونم من با تو مشکلی ندارم تو تا آخرش دوست ما میمونی مریلا:اره عزیزم

آدرینا: خیلی ممنون که همیشه کنارم میمونین مری:این چه حرفیه خوشگلم آدرین:رفتم خونه رفتم تو اتاقم هرچی دم دستم بود پرت کردم کوبیدم به درو دیوار اعصابم خیلی خورد بود داشتم روانی میشدم مری:همه مون نشسته بودیم متیو:مری خوبی خواهری مری:اره خوبم قراره بهترم بشم جک: بهتره اعصابتو خورد نکنی مری:نه چرا خورد کنم آخه

خب خب دوستان تا پارت بعد خدانگهدار ❤️😍👋🏻 دوستون دارم 20 تا لایک 20 تا کامنت فراموش نشه ❤😍👋🏻 بابای❤😍👋🏻