
اینم پارت سوم 😄😄😄😄😄 خودتون حساب کنین امروز هشتم ماه هست ببینم کی منتشر میشه 😁😁😁😁
خیلی خیلی شوکه شده بودم 😶 هنگ کرده بودم . سرمو بلند کردم کای نبود . اخه اخه من هنوز ۱۷ سالمه 😢😢 قصد ازدواج ندارم 😣 مخم هنگ کرده بود😶رفتم تو سالن کای داشت با بابام حرف میزد . بابام اومد جلو و گفت : ایشون میگه باید شرط دوم قبول بشه و تا سه روز دیگه انجام بشه ( تو فکر الیسیا : تا سه روز دیگه 😟😟 ) ی برگه جلوم گرفت و ادامه داد : باید شرط دوم رو قبول کنی . با ازدواج تو مخالفتی ندارم . نگاهی به کای کردم میتونستم ذوق رو از چشماش بخونم . ( قیافه ی کای 😇 قیافه ی من 😶 قیافه بابام 😐😑 )
آب دهنمو قورت دادم . کاغذ رو گرفتم . ( نویسنده : الیسیا قبول نکنی هاااااااا . الیسیا : تو خف بزار ببینم باید چه غلطی کنم . اگه قبول نکنم فاتحه ام خوندس . نویسنده : باشه از من گفتن بود ) امضاش کردم . باورم نمیشد این کار رو کردم 😧😧😧 . اگه قبول نمیکردم باید میرفتم کار میکردم و کتک میخوردم و پول در میاوردم 😩 . داشتم به کای نگاه میکردم که داشت از خوشحالی بال در میاورد که یهووووووو.........
یهو یه فکری اومد تو ذهنم : نکنه اونم مثل بابام باشه و ازم کار بکشه . نکنه کتم بزنه . نکنه....... یه صدا : الیسیا......صدا مال کای بود . اهو چه با ناز اسممو گفت . من : بله . کای : میشه چند لحظه بیای کارت دارم . یعنی چی کارم داره . میخواد منو بکشه . واااااا الیسیا اینم فکره بکشتت وقتی عاشقته 😅
اومدو دستمو گرفت و برد یه جای خلوت . کای : شاید ازم خوشت نیاد . شاید الان از من کینه داشته باشی ولی خوب من دوست دارم الیسیا . برای بار دوم اسممو صدا میکرد ولی خدا وکیلی خیلی فشنگ صدام میکنه ( 😂😂😂😂😂) من : کای...... کای : هیسسس قول میدم خوشبختت کنم قول میدم حتی اگه بگی بمیر بمیرم . یهو
از دهنم پرید گفتم : خدا نکنه . وای الیسیا گند زدی الان فکر میکنه دوسش داری . ی لبخند قشنگ اومد رو صورتش . پیشونی مو بوسید . منم از خجالت شدم رنگ این 🔴 کای : تا فردا . و شروع کرد به خوندن : ووای که این همه خوشبختی محاله باحاله . ( فکر الیسیا : منو این همه بدبختی محاله .)
رفتم خونه . رو تختم ولو شدم . ازدواج ........من.......با........کای.........ازدواج .........کنم......... تو فکرم بودم که خدمتکار در زد من : بیا تو . خدمتکار : خانم نامه دارین . نا مه رو گرفتم و رفت . اخه کی به من باید نامه بده به نامه نگاه کردم ابن شکلی بود 💌💌
کجا بودیم اهان : نامه رو باز کردم : سلام ماه من خوبی ♡ تا فردا نمیتونم صبر کنم . اگه از من کینه ای داری منو ببخش ☆ وای خدا من چقددر عاشق این دخترم ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡. الیسیا فردا ساعت ۱۴:۳۰ برا عقد یادت نره هاااا
وای خاک تو سرم این منظورش عقده چقدر زود من هیچی لباس ندارم ( دغدغه دخترا 😂😂😂 ) ی نامه نوشتم که : آقای کای فردا زوده دو روز دیگه . اونم توی جوابم نامه فرستاد : هر چی تو بگی ♡♡☆☆☆
اینم پارت سوم 😘😘
ببخشید کم بود الان ساعت یک نصفه شبه حال تایپ ندارم . ببخشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
رویا جون ببخشید میپرسم ، شما اوتاکویی؟؟
نه اشکال نداره، اوتاکو نیستم .
اوتاکو چی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به کسایی که عاشق انیمه هستن میگن اوتاکو
آهان
مرسی که گفتی 🙏
خواهش میکنم 💓😊
خب بچه ها من یه کاری کردم که سوپرایزه افتاد عقب یعنی شاید پارت ۷ یا ۸ سوپرایز بشین
سوپرایز مگه این نبود که پارت پنج رو هم گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟🤔
راستشو بگو سوپرایزت چیه؟؟؟؟🤔🤔
ی اتفاقی قراره تو داستان بیفته
چه اتفاقی ؟؟؟؟
خوب ، بد یا جلف ؟؟؟😂😂
خوب 😇
خوشمان آمد 😂😎😎😎
خدانکشتت😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂وای مردم از خنده 😂😂😂😂😂😂😂
عاااااااااااااااااااااااااالییییییییییییییییییییییی بود
لطفا بعدی رو زود بزار که گذاشتی😅😅😂😂😂😂😂😂
گذاشتم
دوتا پارت پشت سرهم گذاشتم 😂😂😂😂😂😂😂😂
بچه ها من الان دو تا رمان به جز این نوشتم بگید که چیکار کنم
1) هر سه تا رو بنویسم
2) اول اینو تموم کنم بعد برم سراغ بعدی
3) فعلا دوتا شو بنویسم و سومی رو بعد از تموم شدن اینا بنویسم
نظرتون رو بگید
من میگمو اول اینو تموم کن بعد دومیش رو بزار اون که تموم شد سویه رو بزار
چون
1- خودت راحت تری سه تا داستان همزمان پیش نوشتن سخته
2- اون موقع راحت تری چون داستانارو نوشتی و ساختی کافیه برایش تو تستیچ
و
3- گرینه ای سه ای وجود ندارد من فقط برا خودت گفتم که راحت باشی و استرس نگیری
بازم هرکاری که دوست داری انجام بده تصمیم با شماست 😁
☹️☹️
راستی میگم چرا اسمتو گذاشتی ناراحتم 😭
چیزی شده 😞😞
اول این بعد یکی دیگه بعد آخری چون هم خودت راحت تری هم ما سریع تر داستان رو میخونیم
نه فقط
با بهترین دوستم دعوام شد خیلی ناراحت شدم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭از اون دعوا هنوز سرم درد میکنه😭😭💔💔💔💔💔💔💔نزدیک بود قهر کنیم 😭😭😭😭😭
ولی خداروشکر حل شد🥳🥳🥳
ولی هنوزم ناراحتم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔
اخی گلم
برای چی دعوا کردید اخ ببخشید دارم فوضولی میکنم
ولی خداروشکر حل شده
باهم آشتی کنین
آشتی کردیم
بعدشم قرار قبلی مون رو دوباره بر قرار کردیم
قرار باهم با قطار بریم جهنم اونجا پارتی راه بندازیم 😎🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
نه عزیزم عیب نداره😁
تنهایی ۴ (بررسی)
10 سوال داستان چند گزینه ای 0 نظر 0 مرتبه انجام شده 23 ساعت پیش ثبت شده
( این پارت چهارم نوشتم )
تنهایی ۵ (بررسی)
10 سوال داستان چندگزینه ای 0 نظر 0 مرتبه انجام شده 1 ساعت پیش ثبت شد
( اینم پارت پنج )
دو تا پارت رو پشت سرهم گذاشتم حالا باس منتظر تستچی باشیم که منتشر کنه 😁😁😁😁😁
یعنی اینکه تایید شده؟؟؟؟؟؟
ایوووووووووووووولللللللللللللللللللب🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳☹️
من نوشتم باس تستچی منتشر کنه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
☹️☹️☹️انتظار دوباره فصل 2😭🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣این قسمت= منتظر بمونیم تا قسمت بعدی منتشر بشه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خیلی باحالی 😂😂😉😉😅😆
دمت 🤩 عالی بود 😍 من عتشقش شدم با اینکه پارت های قبل رو نخوندم ولی خوشم اومد😶😋🤭🤭🤭
ممنون گلم 😇😇😇
پارت های قبل رو هم بخون چون بهم ربط داره
مژدگونی بدید
پارت بعد رو نوشتم
آفرین به خاطر اینکه بچه های خوبی بودید پارت بعد بدون شرط هست 😀😆
🤣🤣🤣🤣🤣🤣
بعدییییییبی
پلیزززززززززززز
خوب پارت سوم
شرط دارم
20 نظر برای پارت ۴ 😆😆
خیلی نامردی🥺🥺
دیده باهات گهر گهرم 🥺🥺☹️☹️
قهر نکن
تروخدا 😭😭😭😭😭
اصلا همین الان پارت بعد رو مینویسم 😟
شوخی کردم بابا 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
چشم قهر نمیکنم😂😂😂😂😂😂😂😂😂
یک نصفه شب بابا دمت گرم خیلی عالی بود ولی دیگه برو بخواب یا الکی گفتی ما ازت دلخور نشیم در هر صورت من دلخور نمیشم
نه بابا من دروغگم کجابود بیا از رونیا بپرس انقدر کار و درس دارم شب پارت میزارم
ممنون که خوندی 😍😘
واقعا من روم نمیشه جلو خالم بنویسم ولی بعضی وقتا از عکس هایی که برای داستان هام می زارم خودمم میترسم😰🤣
منم داستانت رو خوندم
اره منم میترسم 😫
قشنگه ادامه بده متفاوت و قشنگ
پارت بعدی رو بزار