
......
دامبلدور شونه ها رو توی دستاش گرفت و گفت:تو چی جودی تو اسمتو انداختیی داخل جامم؟هاننن؟ لرزی کردم و اشکام به شدت شروع با باریدن کرد در همون هین گفتم:نه من ننداختم باور کنید دامبی:خیلی خب هری به طرفم اومد بغلم کرد و گفت :اروم باش عزیزم نفس عمیق بکش عمیق ترتررترتر😂😐 ●●● قیافم شبیه منگلا شده بود چشمام زده بود بیرون و دهنم باز مونده بود گفتم :ها؟ دریکو تک خنده ای زد و گفت:افتخار میدید مراسم یول بال من رو همراهی کنی؟ گل رز مشکی رو جلوم گرفت و تکونش داد جودی:اهاااا ها؟ دریکو:یول باللللل میدونی چی هستتت؟؟؟؟یوللل باللل جودی:اهااا یعنی باتو بیام؟ دریکو:نه با عمم جودی:عمت کجاس؟ دریکو:جودییی به خودم اومدم و گفتم امممم خب اره یعنی بله که یعنی همون اره اره هم یعنی اینکه باهات یول بال میام یول هم میدونی چیه دیگه اگه نمیدونی یول بال مراسم .... همینجور پشت سر هم چرت پرت میگفتم که دریکو سرشو اورد جلو و کنار گوشم گفت:میبنمت گل رو توی دستم گذاشت و رفت

●●● دستی به لباس سبز رنگم کشیدم و رژم رو تمدید کردم و بعدچک کردن همه چیز اومدم بیرون که دیدم دریکو داره به دسته ی مبل ور میره رفتم کنارش ایستادم و گفتم:چطور شدم؟ بلند شد و روبه روم ایستاد با ذوق بچگونه ای چرخیدم و پرت و پرت سر هم کردم :بگو خوب شدم دیگه اخه میدونی خیلی زحمت کشیدم لباسه رو با بدبختی پیدا کردمم تازه از اونورم سه ساعتتتتت طول کشید بتونم خط چشم قرینه بکشم میدونی چقدر سخته؟معلومه که نمیدونی اخه تو که خط چشم نمیکشی زدم زیر خنده و گفتم:فرض کن تو خط چشم بکشییی🤣 اومد سمتم دستم رو گرفت و کشید و گفت:معرکه شدی لباس جودی☝🏻💚

●●● اخرای مراسم بود و حسابی خسته شده بودم دریکو:بعد مراسم باید باهات حرف بزنم جودی:چه جالب چون من میخوام الان باهات حرف بزنم دریکو:خیلی خب بلند شد دستم رو کشید یادم باشه تولدش دستم رو قطع کنم بهش بدم از اول تا اخر هی دست من رو میکشه😑 رفتیم یه جای خلوت نشستیم که گفت:خب جودی:ببین بنظرم تو اونجوری که نشون میدی بد نیستی میتونی خوب باشی اگه بخوای خب منظورم اینه که چرا این ذاتت رو به بقیه هم نشون نمیدی دریکو:نمیخوام راجب این موضوع حرف بزنم جودی:نخیر جناب مالفوی باید جرف بزنی دریکو بلند شد و گفت:توی کاری که بهت مربوط نیس دخالت نکن بلند شد و حرف قبلیم رو از سر گرفتم که واسه خفه کردنم دستم و کشید و.... ●●● با چشمای اشکی پیش هری نشستم که خواست بهم بی اعتنایی کنه ولی چشمای اشکیم رو که دید که دید با نگرانی گفت :چی شده؟ جودی:دریکو دریکو من ففط داشتم بهش میگفتم میتونه ادم خوبی باشه ولی اون عصبی شد و دعوا کردیم بعدش بعدش منو هق هق ..... مدل موی جودی☝🏻💚

هری عصبی از مبل بلند شد که دستشو گرفتم و گفتم نه نرو میخوای باهاش دعوا بگیری؟ هری با حرص گفت نه میخوام از تشکر کنم اشک تک خواهرم رو در اورده لبخندی ازحمایتش زدم و خودمو توی بغلش جادادم گردنبد وگوشواره جودی☝🏻💚

کفش جودی☝🏻🖤

میکاپ جودی☝🏻❤ شخصیت خود جودی هم هست
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بعدش اونو؟
و من باز ۳ پارت عقب موندم😐😐
😂😂😂
خیلیییییییییییییی عالییی بود❤
مرسی ناز شکرم😂😍💕
خیلی قشنگگگگگ بود 💚💚
مرسیی فدات شمممم🥲💙