......
دامبلدور شونه ها رو توی دستاش گرفت و گفت:تو چی جودی تو اسمتو انداختیی داخل جامم؟هاننن؟
لرزی کردم و اشکام به شدت شروع با باریدن کرد در همون هین گفتم:نه من ننداختم باور کنید
دامبی:خیلی خب
هری به طرفم اومد بغلم کرد و گفت :اروم باش عزیزم نفس عمیق بکش عمیق ترتررترتر😂😐
●●●
قیافم شبیه منگلا شده بود چشمام زده بود بیرون و دهنم باز مونده بود گفتم :ها؟
دریکو تک خنده ای زد و گفت:افتخار میدید مراسم یول بال من رو همراهی کنی؟
گل رز مشکی رو جلوم گرفت و تکونش داد
جودی:اهاااا ها؟
دریکو:یول باللللل میدونی چی هستتت؟؟؟؟یوللل باللل
جودی:اهااا یعنی باتو بیام؟
دریکو:نه با عمم
جودی:عمت کجاس؟
دریکو:جودییی
به خودم اومدم و گفتم امممم خب اره یعنی بله که یعنی همون اره اره هم یعنی اینکه باهات یول بال میام یول هم میدونی چیه دیگه اگه نمیدونی یول بال مراسم ....
همینجور پشت سر هم چرت پرت میگفتم که دریکو سرشو اورد جلو و کنار گوشم گفت:میبنمت
گل رو توی دستم گذاشت و رفت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
و من باز ۳ پارت عقب موندم😐😐
😂😂😂
خیلیییییییییییییی عالییی بود❤
مرسی ناز شکرم😂😍💕
خیلی قشنگگگگگ بود 💚💚
مرسیی فدات شمممم🥲💙