عشقی که دوباره به وجود اومد (پارت ششم)

مری: بعد گشتن برگشتیم هتل ساعت7 بود دیگه باید برای مسابقه آماده می‌شدیم رفتم حموم اومدم بیرون موهامو شونه کردم بالا سرم یه گوجه ای درستش کردم زیاد سفت نکردمش بعدش آرایش کردم و لباسمو پوشیدم رفتم دیدم جنی هم امادس و آملیا هم آماده بود همه رفتیم پایین یکم دل شوره داشتم نمیدونم قراره چه اتفاقی بیفته

آدری: زود باشین باید بریم مری: وقتی رسیدم دیدم همه اونجا هستن خدا خدا میکردم آدرین نبینم رفتیم داخل مدل مونو جنی آرایش کرد منم لباساشو آماده کردم وقتی پوشید لباس خیلی قشنگ شده بود ما رفتیم بیرون هروقت مدل مارو صدا زدن باید می‌رفت تا داروها به لباسش نمره بدن داشتم به دورو ورم نگاه میکردم که آدرین دیدم یهو تمام لحظاتی که با هم بودیم از جلوی چشم رد شد البته اون منو ندید شایدم دیده به روی خودش نیاورده

آملیا: مامان من می‌خوام برم دستشویی مری:برو آخر همین راه دستشویی هستش آملیا: ممنون آدرین: مسابقه کلافم کرده بود خواستم برم به دست و صورتم یه آبی بزنم که یهو آملیا رو دیدم آملیا: داشتم میرفتم دستشویی که آقای آدرین دیدم آدرین: سلام آملیا: سلام خوبین مری: سرمو چرخوندم دیدم آملیا داره با آدرین حرف میزنم یهو قلبم اومد تو دهنم سریع به جنی گفتم که تو باید تو نقش مادر آملیا جلویه آدرین بازی کنی جنی گفت باشه جنی: مامان جون کجایی یه ساعته دارم دنبالت میگردم عزیزم آملیا: فهمیدم یه مشکلی هست برای همین منم به خاله گفتم مامان جنی : راستی سلام آدرین: سلام آملیا: هیچی مامان جون مسابقه کلافم کرده بود گفتم از جم یکم دور شم جنی: باشه عزیزم ولی از این به بعد قبلش بهم بگو

مری: قراره نتایج مسابقه رو بگن آدرین: میخواستم نتایج مسابقه رو بگن با اجازتون من برم خدافظ آملیا: خدافظ جنی:خاله جون فعلا ما به همه میگیم که من مامانتم تا مامانت به همه بگه تو دختری باشه عزیزم آملیا: باشه خاله جون داور ها: برنده این مسابقه خانم آدری و اکیپ شون هستن آدری: مرینت بیا باید بریم بالا مری: باشه آدرین:یهو دیدم مرینت با آدری رفت بالا خیلی تعجب کردم طراح آدری مرینت بود مرینت خیلی تغییر کرده بود

آدرین: باید حتما باهاش حرف بزنم باید همه چی بهش بگم آملی: آدرین خوبی آدرین: اره مامان خوبم گابریل: از قیافت معلومه خیلی خوبی آدرین: پدر شما می‌دونستی مرینت طراح آدری هستش گابریل: نه نمی‌دونستم آدرین باشه مری: بعد مسابقه رفتیم هتل خیلی خسته بودیم آدری: گابریل بعد مسابقه ازم خواست یه کاری بکنم که آدرین مرینت همو ببینین من اول مخالفت کردم ولی بعد یکم اسرار کردنش قبول کردم

بچه ها یادم رفت عکس لباس مرینت بزارم این لباس مری هست👆🏻💖👆🏻💖