❤زندگی پر ماجرا ❤ پارت 18

متیو: خب من زنگ زدم مری: خب خرمگس الان برات دست بزنیم که زنگ زدی پیتزا بیارن متیو: بلوبری صد بار گفتم بهم نگو خرمگس من کجام شبیه خرمگسه مری: همه جان از نوک سر تا نوک پا متیو: رو مخ مری: خودتی آدرین: عشق من به این با نمکی کجاش رو مخه آخه مری: ممنون عزیزم مریلا : ام بچه ها فردا شب میاین یه مهمونی بگیریم مری: اره

مارتین:چه مهمونی مریلا: تمام دوستامونو دعوت کنیم چطوره میگم حالا که مامان و بابا یه چند ماهی نیستن مارتین: تو به جرج و جک هم بگو بیان یکم درباره آهنگ جدید هم باهاشون حرف بزنیم مری: خب پس منم بچه ها رو دعوت میکنم البته بجز از لایلا و کاگامی چون مطمئنم که گند میزنم به مهمونی مریلا: پس منم جسیکا و کاترین دعوت میکنم مارتین: فکر خوبیه

متیو: پیتزا اومد من برم پیتزا بگیرم مری:پس ماهم میز آماده کنیم مریلا:اره آدرینا: بریم آدرین: متیو پیتزا هارو گرفت ولی نمیدونم چرا به مهمونی فردا حس خوبی نداشتم انگار میخواست اتفاق بدی بیفته متیو و مارتین: داداش خوبی آدرین:ها اره اره خوبم مری: شما ها کر شدین صد بار گفتیم بیاین شام آدرین و مارتین و متیو: الان اومدیم

موقع خوردن شام:مریلا: مرینت چی میپوشید مری:می‌خوام برای همتون لباس طراحی کنم مارتین: مهمونی فردا شبه نمیشه آدرین: اگه حرف طراحی مرینت باشه میشه مریلا: خب طراحی کردی کی بدوزه مری: خودم مریلا: باشه هر کاری میخوای بکن مری: فقط باید اندازه هاتونو بگیرم مارتین: وسط غذا مری: میگم بزغاله ای میگی نه بابا بعد شام باهوش مارتین: بیا منو بخور مری: خوردنی نیستی اخه

بعد شام: تیکی: مری ما اومدیم پلگ: آدرین یه شعر بخونم برات آدرین:درباره پنیره پلگ:اره آدرین: تو پنیر میخوای درسته پلگ:اره پنیر می‌خوام آدرین: بخاطر جنابعالی هر روز هفته بوی گند پنیر کممبر میدم پلگ: آخه دلت میاد به این پنیر زیبا بگی گند ببین حالا قهر کرده آدرین : پلگ تو این همه پنیر میخوری دل درد نمی‌گیری پاک: چرا اینقدر دلم درد میگیره تیکی: پلگ آدرین گیر نیار کوامی ها دل درد نمیگیرن پلگ: حبه قند خواستم یکم شوخی کنم فقط تیکی: شوخی بی مزه پلگ:تیکی پنیر میخوای تیکی: پنیر بد بوت برای خودت بقیه:😂😂😂😂

خب تا پارت بعد خدانگهدار ❤️😍👋🏻 هفت لایک هفت کامنت 👋🏻❤️ بابای👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻💖💖💖💖💖