❤️ زندگی پر ماجرا ❤ پارت 17

لیدی: خب بریم خونه کت: بریم بقیه:بریم لیدی: وقتی رسیدیم خونه همه به حالت عادی برگشتن ولف: مارتین من گشنمه مارتین:چی میخوری کوکی میخوای ولف: ارهه مارتین: الان شکمو مینی:مریلا منم گشنمه مریلا:الان برات چی بیارم مینی :شیرین باشه مریلا،:باشه راوی: همه به کوامی هاشون غذا دادن

مری: آدرین ما باید هر جور شده هاکماث شکست بدیم همینجوری داره به مردم صدمه میزنه آدرین: اره باید یه کاری بکنیم مری :من یه ایده دارم ادرین: چی مری: ما یه کلویی و الیا و نینو و لوکا معجزه گر بدیم و بهشون بگیم وقتی هاکناث حمله کرد ماهم آماده باشیم آدرین: اما از کجا بفهمیم میخواد حمله کنه

مری: این روزا کم ادمارو شرور می‌کنه حتما یه نقشه دارم ادرین:بانوی من تو نابغه ای مری: ممنون پیشی مارتین: مری مامان زنگ زد گفت می‌خوام برم آمریکا: و تا یه مدت نیستن گفت مراقب خودتون باشین مری: چرا اینقدر یهویی مارتین: میگه یه کاری پیش اومده

آدرین: اینجوری بهتره راحت تر میتونیم کار هارو انجام بدیم مری :اره متیو و آدرینا: کی گشنشه مری:من که مثل یه خرس گشنمه مریلا: منم مارتین:منم شکست این شرور خستمون کرد متیو: پس برم پیتزا سفارش بدم مارتین: برو تیکی: مرینت مری: جانم تیکی: میشه منو پاک بریم بیرون مری: اما خطر ناک نیست تیکی: جای دوری نمی‌رسم که مری: برین خدافظ تیکی:خدافظ

خب خب خدافظظظظظ👋🏻👋🏻💖💖 بایییییییی👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻 هفت لایک و هفت کامنت 💖👋🏻

برین لایک کنین دیگه😐🔪😂😂