❤زندگی پرماجرا❤پارت شانزدهم

(راوی:خب بچه ها تو پارت قبل قدرت معجزه گر تک شاخ یادم رفته بود الان میگم تک شاخ: مریلا ویلیام قدرتش ذهن خوانی و ظعیف کردن حریف خب بریم سراغ داستان) کت:لیدی بانوی من خوبی دیگه حالت خوبه گرگ سپید: نمیدونم چرا وقتی لیدی باگ نابود کننده بهش شلیک کرد من حالم بد شد انگار یکی از عزیز هام حالش بده(یه نکته مارتین خیلی مری دوست داره) تک شاخ: لیدی باگ خوبی لیدی: ارررهه (ببخشید همش جفت پا می پرم وسط داستان الان لیدی باگ خیلی ضعیف شده و خیلی سخت حرف میزنه)

کت: به چی نگاه میکنین بیاین کمک لیدی ببریم گرگ سیاه: باشه بچه ها بیاین تک شاخ: باشه کت : لیدی باگ بردیم لیدی: بچه ها من خوبم بیاین نابود گر شکست بدیم راوی: که یهوووو مری به حالت اول برگشت تک شاخ:چیییی مرینت مری خوبی مری: اره تیکی:مریی نت مری: تیکی بیا این کوکی بخور تیکی: ممنون مرینت گرگ سپید: مرینت خوبی مری: اره بهترم بچه ها بیاین این نابود گر شکست بدیم کت: نه بانوی من تو این جا بمون ما شکست بدیم لیدی: من باید باشم تا از گردونه خوشانسی استفاده کنم کت : باشه بریم

خب یه استراحتی کنم😂😂😆😆 بابای😂😂👋🏻👋🏻 چرا هنوز نرفتین برین داستان بخونین😑🙄

راوی: بلاخره بعد کلی بدبختی تونستن نابود گر شکست بدن لیدی : همتون باهام بیاین خب حالا که هویت منو میدونین کت هم هویتشو بهتون میگه کت: چییی لیدی: کتت بگو کت:باشه پلگ پنجه ها داخل تک شاخ:چییی یعنی خواهرم لیدی باگ بود دوست پسر خواهرم کت نوار گرگ سیاه:حالا غش نکنی تک شاخ: خفه خب بلوبری الان معجزه گر هارو بهت میدیم مری: لازم نیست بهتون اعتماد دارم شما ها خواهر و برادر من هستین

باییییییی تا پارت بعد خدافظ 💓👋🏻 لایک و کامنت فراموش نشه❤👋🏻

هفت لایک ❤❤❤❤❤❤❤ هفت کامنت💓💓💓💓💓💓💓 خدافظ🌹🌹🌹