از هم جدا شدیم خدایا یعنی خواب میبینم هاگرید: منو و هری صبحونه خوردیم تو هم بهتره یه چیزی بخوری تا بریم خرید وسایل مدرستون
من:من پولی ندارم
هاگرید:،نگران نباش پدر و مادرت به فکرتون بودند
رفتم اشپزخونه و هری هم دنبال خودم کشیدم اون بدبختم همینجوری پشت سرم میومد پشت میز نشستیم و همینجور که میخوردم زندگیم توی این چند سال رو تعریف میکردم لقمه از دهنم بیرون زده بودو پشت سر هم حرف میزدم •••به گفته ی اون خانم مو نارنجی مهربون از دیوار رد شدیم و داخل یک کوپه نشستیم اون پسره که اسمش رون بود هم پیش مانشست و مشغول خوردن هله هوله هایی بودیم که هری خریده بود بعد کمی خوردن سرمو رو روی شیشه گذاشتم که با تکونهای شدیدش دیدم رمان ها از زندگی واقعی خیلی دورن سرمو تکه دارم به پشتی صندلی با اینکه تکون میخورد برام مثل یه گهواره بود با فکر به اینکه توی چه گروهی میوفتم خوابیدم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
شیفت عالیه حتما امتحانش کن🤤❤
اره تو فکرشم
تو خودت شیبت کردی؟
آره برای بار اول نزدیک ۳ ماه روش کار کردم تا شد
الان هروقت بخوام میرم
واوووو چه خوببب😍👌🏼
من خیلی سعی کردم اما نشد 😶😶
نباید ناامید بشی
اگه ناامید بشی قطعا نمیشه
به تلاش ادامه بده
اووو مای گاد اجی تونستی شیفت کنی یا داری داستان مینوسی؟؟؟؟😮😮😮😮
نه دارم داستان مینویسم😂💙
اها گفتم ما از این شانسا نداریم ک شیفت کنیم😂😂😂
نظر ندارم فقط بنویییییییییییییییییس❤❤❤😂😂😂
😂🤣گفتممم همینو میگنااا