دوستی با جیمین

خواب بیدار شدم زندگی مثل دیروز بود و امیدم به فردا بود ولی فردا هم مثل دیروز همینجوری می‌گذشت یه شبی رو رختخواب دراز کشیده بودم که یهو صدایی شنیدم یه کسی داشت پیانو میزد خیلی قشنگ بود سرم رو از پنجره بردم بیرون پرسیدم:ببخشید ..امم...ببخشید اون فرد گفت :بله. گفتم: خودتون این آهنگ رو ساختین؟!اون با خنده گفت :نه ، این آهنگ save me بی تی اس هست که من دارم فقط پیانو میزنم منم گفتم اهاااا خب خوشحال شدم

وقتی که دادین ممنونم و رفتم. اسم بی تی اس برام خیلی آشنا بود تصمیم گرفتم همون شب باهاشون آشنا بشم هر روز که میدیدمشون بیشتر عاشق ترشون میشدم و بایسمو انتخاب کردم که شد جیمین (:

سال از این ماجرا میگذره پدر و مادرم برای تعطیلات میخواستن به کیش سفر کنن ولی من نرفتم چون یه تصمیمی داشتم😁وسایلم از قبل آماده بود و بلیط هم داشتم و(بگم که زبان کره ای من عالیه)پس بعد اینکه رفتن به فرودگاه رفتم و سوار هواپیما شدم رسیدم کره و یه اتاق تو هتل گرفتم و به بیرون رفتم همینجوری که سرم پایین بود و آهنگ گوش میدادم که یهو به یکی برخورد

کردم و افتادم رو زمین.قلبم خیلی تند میزد اون فردی که بهم خورده بود داشت معذرت خواهی میکرد ولی نمیدونم چرا من هنوز تو شوک بودم .خودمو جمع و جور کردم اومدم که معذرت خواهی کنم دیدم رفته ): دیدم یه چیزی رو زمین افتاده ولی اول گفتم برش ندارم شاید خودش برگرده و من قرار نیست که بازم ببینمش ولی یهو برگشتم اون وسیله خیلی برام آشنا بود بیشتر که دقت کردم فهمیدم که مال کیه اما مطمعن نبودم چون ممکنه خیلیا از اینا داشته باشن اون رو برش داشتم و به راهم ادامه دادم

اول به شهربازی رفتم دیدم یکی خیلی مشکوک میزنه رفتم جلو تر با خودم گفتم (ممکنه ایدلی چیزی باشه ) من هی نگاه میکردم دیدم اون فرد هی کلاهش رو پایین تر می‌کشه منم خیلی کنجکاو شدم پریدم جلو صورتش (یه لحظه با خودم گفتم الان فکر می‌کنه دیوونه ای چیزیم)ازش یه سوال پرسیدم همش داشتم سعی میکردم که ببینم کیه یهو باد اومد و کلاهش رو برداشت دهنم باز موند اون اون...

بقیش برای پارت بعد تا همینجا کافیه

خوشتون اومد؟!

چرا تموم نمیشه

دوستتون دارم آرمی های عزیز

.......