سلام این پارته سوم است
تغییر :(تو ذهنش) دیپر باید باحات حرف بزنم ( تو ذهن دیپر) دیپر : چی چطور میتونی با هم باهام حرف بزنی تغییر : چون چون ...ام خودت بعدن میفهمی دیپلاتل دیپر : چی چ.. تو میدونی تغییر:اره
پیش بیل روح ویلگکس : اههه.. یو به به من قول دادی بیل گفتی امنیتیریکس رو به من میدهی خب بده بیل : آروم کله هشت پای کوچولو من خیلی وقته تورو تحت نظر داشتم فعلا از ویرانی نامشخص که قراراست بیاید لذت ببر
روح ویلگکس: چی خیلی وقت منو تحت نظر داشتی اما چطور بیلگکس : خب من تا وقتی کسی احضارم نکنه واسه موجودات فانی مثل تو نامرئی نام حالا گرفتی
دیپر و بقیه فورد آه باید چه کار کنیم من نمی دونن اسی : خب معلومه دیگه باید با ماهیتابه بکوبیم تو سر این هیاهول تغییر شکل دهنده
حالا اسی بدو تغییر شکل بدو بیپر :«خودم نه بیل بادیپر» اسی بدو بککوب تو سرش چون همش اونه که همه چیزو خراب کرده ناگهان بیپر غیب شو دیپر: چی چی او کی بود فورد: شاید از دنیای واقعی اومده بود دیپر: چی دنیا واقعی
فورد: اره دیپر دنیای واقعی همه: ooooommmmyyyyggggooodd....... بعد فکشون یک متر بازموند همه:چی دنیا واقعی مگه دنیامغ واقعی نیست هست نیست پیست کیست سوزنم داشت دیونه میشود
خب ممنون داستانمو خوندیم و حالا ادامه دیپر : خب اگه ما دنیای واقعی نیستیم یعنی میتونیم از دنیاهای دیگه که مثل مان کمک بگیریم فورد : اره راست میگی اما کمی طول میکشه تا دستگاشو بسازم تعغیر: نه من میتونم پرتال فرا بعدی بسازم نیازی نیست
همه به غیر از دیپر : وات چی توتو چیچی تو تو چی چی میبل : تو از کی قدرت داری هان بگو ده بگو?؟؟؟????¿¿¿¿¿¿ چون علامت سوال سرو ته گذاشتم چون میبل رو مبل برعکس بود
خب تا پارت بعد بای goodbye تا بعد لطفاً داستانمو بخونین و اسمم امیر رضا است
دوستتون دارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وری گود
منتظر پارت بعدم
باشه
وری گود یعنی خیلی خوب
خوب😄