سرزمین اسرار امیز پارت 6

این پوستر داستانه نظر تونو تو کامنتا در موردش بگین خودم درستش کردم

...که یهو تهیونگ اومد تهیونگ : چطونه چرا اینطور ی نگام میکنین آدم ندیدین ... خب گشنه جکسون : آخه کی کار باتو داره @ من که نمیتونی تم ابد اینجا بمونم جین : منظورت چیه @ منظورم اینکه من خودم خونه دارم خانواده برادر و پدر و مادر دارم تازه مدرسه هم میرم شوگا : آها بعد غذا جکسون میبرند ولی باید برگردی @باشه ( 20 دقیقه بعد )جیهوپ و جیمین رفتن ظرفا رو بشورم جکسون : بیا اینجا @ چرا جکسون : مگه نمیخوای بری خونت : چرا جکسون : آن چقدر حرف میزنی بیا وایسا اینجا رفتم تنا جکسون ایستادم یه بشکن زد و تو خونه خودم بودم @ برگاااااام ....چرا تو مثل بقیه تلپورت نمیکنی جکسون : چند بار باید بهت بگم من خاصم @ اکی برو جکسون : بچه حواستون بهش باشه @ منظورت چیه ....هی یکی جوابمو نداد و تلپورت کرد منظورش چی بود....آه ولش کن نشستم رو کاناپه و بالشت قلبیمو بقل کردم اصلا از رفتارهای اون پسره تهیونگ خوشم نمیاد خیلی بی ادبه فقط بخاطر ژان و جین هو برميگردم ژان با همشون متفاوته خیلی باهام مهربونه جکسون هم رفتاراش رو مخمه همش میگه من خیلی خاصم خیلی هم قویم خیلی هم مغرور ولی نسبت به اون پسره تهیونگ خیلی بهتره همینطور داشتم فکر میکردم که خانم برد

صبح با صدایی بهم خوردن ظرف ها بهم بیدار شدم.....این صدا چیه....کی اینجاست...صدا از آشپز خونه می اومد ارو آروم با قدم های لرزون به سمت آشپز خونه رفتم @ تو خونه ی من چه غلطی میکنی جکسون : خب گشنه @ بهت نگفتن بدون اجازه نیلی تو خونه کسی جکسون : من پادشاهم هرچه عشقم بکشه میرم @ بیا اینطور ببینم چه گنجی زدی ....من که فقط پوست میبینم جکسون : .....@ چند تان جکسون : 8 نا @ 8 اااااااااههههه میفهمی چی داری میگی 8 تازه تخم مرغ حروم کردی چربی میره بالا جکسون : یادت رفته من کیم @ فقط برو بشين این ورا نبینمت جکسون رفت رو کاناپه دراز کشیده جکسون : 10 تاریخ درست کن @ 2 تا جکسون : 9 تاریخ @ 3 تاتون جکسون : 8 تازه @ 5 تازه جکسون : 7 تازه @ نه 7 تایه تو نه 5 تایه من 6 تا خیرش ببینی جکسون : اکی تخم مرغ رو درست کردم و گذاشتم جلوش جکسون : تو نمیخوای @ نه جکسون : اکی رفتم سمت یخچال و یه رامن برداشتم درست کردم و داشتم میخورد @ اااااااااااا( جیغ)+من گشنمه جکسون : نمیگی میمیره @ این دیگه چه کوفتیه جکسون : اون برادرمه اون اون دوتا هم دست راستامن@ همین کم داشتم جنا برین تو خونه جکسون : باید باهاشون کنار بیلی پیش تو زندگی میکنن @ چی داری میگی بزور چند روز خودتو تحمل کردم 3 تا هم بهش اضافه شد جکسون : اینا از همون اول اینجا بودن کاری نمیشه کرد ......بزار معرفیشون کنم اون برادرم یوگیومه اونم یه جینه اونم شین هه عه

یوگیومه که از قیافه معلومه مثل برادرش مغروره یه جین یه دختر سفید با موهای طلایی شین هه یه دختر سفید با موهای پر کلاغی @ الان من چه خاکی به سرم بریزم جکسون : خودت یه کاری کن @ هی داری کجا میری نداشت حرفمو بزنم و رفت یه جین : ام...من گشنمه @ صاحب قبلی خونه رو هم شماها فراری دادین نه ؟ شین هه : یوگیومه و یه جین بودن من هیچ تقصیری ندارم یه جین : من گشنمهههههههههه @ غذا تو یخچال هست بخورین من خبر مرگم میرم مدرسه اومدم چیزی سرجاش نبود سه تاتون و میکشم رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم رفتم دبیران متاسفانه ماشین نداشتم هندزفریامو زدم تو گوشم و یه آهنگ آروم رو گوش دادن اوفففف حالا چی کار کنم واقعآ نمیتونی این وضعیت رو تحمل کنم خودش کم بود اون 3 تا رو هم آورد دیگه بدتر باورم نميشه منی که به قدر های ماورا طبیئی و ارواح اعتقاد نداشتم پام به یه سرزمین اسرار امیز باز شد .......یعنی من قدرتی دارم چین مطمئنم جونگ هو حسابی زنگ زده و الان اعصبانی مامان و بابا رو هم ندیدم مطمئن الان نگرانم فردا میرم پیش شون میگه درس داشتم .،.....یعنی جین هو کی برمیگرده همینطور با خودم حرف میزدم که نميدونم کی رسیدم با قدم های آروم به سمت کلاس رفتم و رویه صندلی نشستم جونگ هو : چرا جین هو نیموده که یهو جکسون جلوم ظاهر شد جکسون : کسی جز تو نه منو میبینم و نه صدامو میشنوم بهش بگو جین هو مریض و تا یه مدت نمیتونه بیا @ جین هو مریض و تا یه مدت نمیتونه بیاد جونگ هو : چیزی شده @ نه فقط یه سرما خوردگی ساده عه جونگ هو : یه سری بهش میزنم بعد مدرسه @ نه جونگ هو : تو چت شده جکسون : یکم حال بهتر بشه باهم میرین@ یکم دیگه حال خوب بشه باهم دیگه میریم ببینیم جونگ و : باشه.....تو تمام مدت کجا بودی اومدم خونه نبودی چند بار بهت زنگ زدم جکسون : داشتی از جین هو مراقبت میکردی و گوشت رو هم گم کرده بودی

@ میدونی که جین هو مریض بود داشتم ازش مراقبت میکردم گوشیم رو هم گم کرده بودم ولی الان پیدا کردم جونگ هو : باشه....اما مشکوک میزنی @ چ... که استاد اومد _بهتون گرفته بودم فصل 3 رو بخونین امروز امتحان میگیرم ای واااااای ای هیچی نخوندم مطمئنم گند میزنم ( 2 ساعت بعد ) در حالی که داشتیم تو حیاط مدرسه قدم میزدیم جونگ هو : اشکالی نداره یه امتحان بود تو که همیشه گند میزنی یه امتحان که چیزی نیست @میبندی یا با زمین یکیت کنم .....چند گرفتی ؟ جونگ هو : اهم..اهم..17@ هه... 17 ؟ جونگ هو : هه تو همونم نداری @هوس مردن کردی جونگ هو منو رسوند خونه و خودش رفت داشتم رمز درو میزدم رفتم تو که دیدم یوگیومه رو کاناپه لم داده داره ناخوانده تیز میکنه یه جین و شین هه دارم پاپکورن میخورن و فیلم میبینن @ اوففففففففف شین هه : اشهدتو خوندی یه جین : یا خدا رفتم سمت یخچال دورو باز کردم.......با تعجب به یخچال خیره شده بودم باورم نميشه خالی خالی بود بودن هیچگونه مواد غذایی ای @ کی اینکار و کرد همین الان اعتراف کنه یوگیوم : اون دوتایی که اونور لم دادن شین هه : یه جین خیلی شکمویی یه جین : خب گشنم بود ..... تازه تنها هم نبودم تو هم شریک جرممی با اعصبانیت به سمت شدت رفتم @ من الان گشنمه میشه بگی چه غلطی بکنم ؟ تاب خوردم سمت یوگیوم @ همین الان پا میشی میری سوپر مارکت یوگیوم : میدونی من ک.....نذاشتم ادامه ی حرفشو بزنه با اعصبانیت به سمتش رفت و داد زدم : واسم مهم نیست کی هستی همین الان میری و یه چیز میگیری کوفت کنم چون گشنمه اخمی کرد و رفت تویه آینه و با یه پالتوی قهوه ای تیره برگشت @ پ...پس...ح..حقیقت..د،.داره یوگیوم : آره دوست داری بری توش یه جین : هی و رفت بیرون شین هه و یه جین داشتن گند که زده بودن رو جم میکردن شین هه رفت و ظرفا رو شست شین هه : نظرت چیه باهم فیلم ببینیم @ باشه

شین هه رفت و با پاپکورن برگشت ( 1 ساعت بعد ) فیلم تموم شد یه جین : بیاین فیلم ترسناک ببینیم @ نه شین هه : میترسی @ آره یه جین : این فیلم واقعی نیست جن های واقعی کارتن نمیتونی با فیلم ترسناک میترسی که یهو در باز شد @ هی چطور بازش کردی من براش رمز گذاشته بودم یوگیوم : یا....@ نه یادم نرفته تو کی هستی مواد هایی که آورده بود رو تو یخچال گذاشت یه رامن خوردم و تصمیم گرفتم برم بخوابم یوگیوم : من اینجا نمیکنم میرم به قصر خودم حدقل اونجا بهم احترام میزان منو نمیریم براشون غذا بگیرم @ قصر خودت یا قصر برادرت یوگیوم : حالا هرچه من یه شاهزاده و رفت تو آینه من رفتم تو اتاقم لامپ خاموش کردم و چشماتو بستم .....@ کی اینجاست یه جین : اومدم بخواهیم @ اینجا شین هه : آره @ عجب رویی داری شین هه : خوابت میاد @ نه والا به جین : خب بیا بریم خوش بگذرونیم @ الان ساعت 1 و نیم شب شی هه : آره @ باشه رفتیم تو اتاق نشیمن یه جین : نظرت چیه کاردستی درست کنیم @ کاردستی یه جین : اهوم @ باشه ( 47 دقیقه بعد ) یه جین : ات تو چی درست کردی @ من قایق درست کردم...تو چی یه جین : من عقاب درست کردم شین هه : منم روباه درست کردم @ واو کارتون عالیه همینطور سرگرم بودیم که چشمان سیاهی رفتن و خوابم برد

/ صبح / چشماتو آروم باز کردم یه جین و شین هه خواب بودن رفتم یه رامن درست کردم و خوردم جکسون : دیشب چطور گذشت @ عادت داری یک دفعه ای میای قلب آدمو می استونی جکسون : آره @ ولی من نترسیده جکسون : آماده شو باد بریم @ من باید برم مدرسه جکسون : امروز تعطیله @ خب چه بهتر .....رفتم تو اتاقم و یه هو دی سفید با یه شلوار مشکی پوشیدم و رفتم بیرون @ تموم شد جکسون : نگفتی دیشب چطور گذشت @ دیوانم کردن کل یخجالمو خالی کردن جکسون : بنظر میان بهتون بد نگذشته ها @ آها اونا رو میگی فقط حوصلمون سر رفته بود جکسون : یوگیوم بهم گرفت حتا یه ثانیه هم تحملتون نداره @ تا دلشم بخواد جکسون : خب بیا بریم دیگه @ باشه رفتم استادم کنارش و تو نیمی از ثانیه تلپورت کردیم وگو اینجا همون جای سرسبزه برف هرجا رو پوشونده بود @ اینجا چقدر زود برف میاد جکسون : اهوم ...بیا بریم داخل مگرنه یخ میزنی @ نه میخوام یکم اینجا بمونم جکسون : باشه برف ها کوچک از آسمون پایین می اومدن جور که روی موهام رو کمی برف پوشانده بود حس خوبی بهم می داد همینطور داشتم قدم میزدم که یه پسر به ما های سفد و چشمان یخی دیدم وهو اون دیگه کیه دستاش رو آروم روی برگ درخت گذاشته و...و...اون آبی شد ....این دیگه کیه آروم آروم پشت سرش میگفتم ×کی اینجاست پشت درخت قایم شدم اما فکر کنم کار از کار گذشته اومدم بیرون + تو کی هستی چرا داشتی تعقیبم میکردی هوم ؟ @ اسمم...خب...اته ...لی ات + آها تو همون دختری هستی که جین هو راجب بهم گفتن بود ارو دیدنت خوشحالم