
لایک و کامنت و فالو فراموش نشه فالو =فالو
خب بریم که شروع کنیم داستان رو امیدوارم خوشتون بیاد لطفا اگر بقیه قسمت ها در آینده دیر شد ببخشید چون واقعا سرم شلوغه و همینجوری که میدونید مدرسه ها باز شده و درس و مشقاز همه طرف ریخته رو سرم خب دیگه وقتتون رو نمیگیرم بریم که بخونیم نه یعنی شما بخونین اها اصل کار رو فراموش کردم لایک و کامنت و فالو فراموش نشه فالو =فالو
از زبان مرینت : سلام عزیزای گلم چطورین همین جوری که اون راوی محترم در قسمت قبل من رو معرفی کرد من مرینتم امروز قراره لایلا از کلاسمون بره و همه خوش حالیم( نکته همه میدونن لایلا آدم بدیه) امروز من زود تر از همیشه بیدار شدم خوب بهتره بریم مدرسه تا زود تر از همه اونجا باشم . راوی: مرینت راه میفته و میره سمت مدرسه مدرسه تازه باز شده بود و مرینت اولین نفری بود که وارد مدرسه میشد بعد از اون آلیا اومد و با دیدن مرینت تعجب کرد و از او پرسید آلیا: هیی دختر چه عجب زود بیدار شدی ؟ مرینت : بله آخه امروز از دست یک نفر راحتیم . بعد هر دو زدن زیر خنده .
داخل کلاس از زبان معلم : خوب بچه امروز لایلا از کلاس رفت مطمئنم شما ها خیلی ناراحتین مگه نه ؟ بچه ها: خیلی🙄😂 خب بچه ها میدونین که با رفتن لایلا کلاس ما سه تا جای خالی داره خب امروز ما سه تا دانش آموز جدید داریم بیاین تو( بریم صبح همین روز از زبان آدرین قبل از اینکه مدرسه شروع بشه) از زبان آدرین: صبح بلند شدم و رفتم پایین تا صبحانه بخورم که بابام گفت عمو مارک با خانواده اش قرار هست بیان پاریس زندگی کنن و بچه هاش داخل کلاس شما چهار تا ثبت نام کردن امروز تا میتونین درس ها رو بهشون یاد بدین تا عقب نیفتن منم گفتم باشه ( خب بریم زمان حال) از زبان آدرین : اسم زن عمو مارک ماریا است و خاله ماریا همین الان از مدرسه رفت بیرون چون من کنار پنجره می نشینم میفهمم کی میره بیرون کی میاد داخل خب بچه ها بچه ها اومدن داخل معلم گفت خودتون رو معرفی کنید و اونا هم خودشون رو معرفی کردن.

از زبان پسره بزرگتر خانواده جکسون: سلام من مایکل هستم برادر بزرگتر این دو تا ( عکس مایکل تصویر اسلاید)

سلام من متیو هستم پسر دوم و فرزند دوم خانواده جکسون ( عکس اسلاید متیو هست

سلام من مارینا هستم دختر دوم خانواده جکسون ( عکس پارت عکس مارینا)
از زبان راوی: بچه های خودشون رو معرفی کردن و بعد نشستن سر جاشون و بعد معلم شروع کرد به درس دادن زنگ تفریح همه بجز مرینت و آلیا و نینو دور بچه های جکسون جمع شده بودن بچه هی از مارینا می پرسیدن که تو گفتی دختر دومی پس خواهرت کجاست مایکل که میخواست موضوع رو تغیر بده گفت خواهر ما به شما مربوط نیست که کجاست بعد زنگ کلاس خورد و همه رفتن سر کلاس مارینا و یرادراش و مرینت به توتفرنگی حساسیت دارن و کلویی به مرینت کیک توتفرنگی داد البته اون میدونسته که مرینت حساسیت داره و به مارینا و مایکل و متیو هم داد البته نمیدونست که اینها هم حساسیت دارن مرینت کیک رو خورد و افتاد روی زمین اون سه تا هم داشتن می خوردن که بادیدن مرینت میخواست بندازن بیرون کیک رو که اون ها هم از هوش رفتن و....

خیل خوب منتظر قسمت بعد باشید ببخشید اگه کم بود لایک فراموش نشه خوب چالش داریم داخل نتیجه بزنین بعدی تا ببینین حتما جواب بدین چالش رو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
مرسی
عالی بوددددددددد
جدول چالش.نمیدونم
مرسی
عالی بود
مرسی
فالوم کنید رمان متینیکا مینویسیم مرسی
چشم
عالی بود بعدی رو بده
چشم بعدی رو دارم مینویسم
ممنون
عالی بود
مرسی