
لایک و کامنت فراموش نشه
از زبان جیمین رفتم به همون ادرسی که ا/ت داده بود همه جا را گشتم ولی پیداش نکردم یه نیمکت دیدم انگار جونگ کوک بود اره خودشه رفتم جلو اصلا متوجه نشد پیرهنش خیس بود حالش و درک میکردم (جونگ کوک+جیمین×) ×جونگ کوک +چی میخوای جیمین از کجا فهنید من اینجام ×گشتم پیدات کردم مسخره بازی در نیار پاشو بریم خونه +نمیتونم بیام اونجا ×چرا +نمیتونم تو چشم اعضا نگاه کنم ×مگه چیکار کردی؟تو فقط با جینا بودی +خوب همون ×اخه به اونا چه ربطی داره؟ +خیلی ربط داره ×اعضا ازت ناراحت نیستند خودشون رفتند دنبال تو تورو پیدا کنند پس پاشو بریم پاشو بلخره هر جور شد راضیش کردم و بردمش
دم خونه رسیدیم که جونگ کوک گفت +چرا چراغا خاموشه؟ ×گفتم که رفتند دنباله تو بگردند پاشو بریم ماشین و بردیم توی پارکینگ و وقتی در و باز کردیم و جونگ کوک چراغا رو روشن کرد هنه باهم گفتند تولدت مبارک و این جونگ کوک بود که سکته کرده بود😐😂از زبان جونگ کوک خوشکم زد بود و خیلی خوشحال بودم چون ا/ت هم اونجا بود اره دیگه اون با جیمینه معلومه اینجا هست رفتیم نشستیم از زبان ا/ت جونگ کوک اصلا بهم محل نمیداد برای همین ماجرای خودم و جیمین و بهش گفتم(جونگ کوک+ ا/ت÷)÷جونگ کوک +هوم اعضا تا فهمیدند میخوایم با هم تنها صحبت کنیم رفتند ÷اون روز توی بیمارستان خیلی ازت دل خور بودم برای همین گفتم بزار هم بهش یه درسه درست حسابی بدم هم برای تولدش سوپرایزش کنم
÷میدونی اون موقع که دست جیمین و گرفتی چقدر گریه کردم اصلا به حال من فکر کردی؟ از زبان جونگ کوک یهو ا/ت پزید ب*غ*ل*م از زبان ا/ت دست خودم نبود میدونستم چقدر دلش شکسته و گریه کرده برای همین بی اختیار پریدم ب*غ*ل*ش +حالا اشکالی نداره امشب دارم برات😂😌 ÷نه جونگ کوک نمیتونی من زود تر از تو میرم تو اتاقم😌😂+نترس بیب زود تموم میشه ÷ایش😐😂
کیک و خوردیم و کادو ها رو باز کرد جین اول ماله منه جذاب و باز کن😐😂جونگ کوک باشه باشه باز کردم دیدم یه آینه بود😂ممنون جین /جین خواهش نمیکنم😐😂 و ماله بقیه هم باز کرد و نوبت به ا/ت رسید وقتی باز کرد دید یه ساعته (بچه ها قبلا جونگ کوک یه ساعت همیشه میخواسته ولی دیگه اون اتفاقا افتاده و نتوانسته بخره)از زبا جونگ کوک خیلی خوشحال بودم و یه لبخند زدم و درش اوردم و دستم کردم از ا/ت تشکر کردم ولی دلیل نمیشه از کاری که داریم بگذرم😌😂 از زبان ا/ت یه لحظه یه لبخندی زد درست شده بود مثله بانیاوای خدا من غش😂ولی بعد یه لبخند شیطانی زد و تشکر کرد منم جوابش و دادم میدونستم چه فکری تو سرش میگذره میخواستم درررر بدم😂
که دیدم یه پیا اومدم روی گوشیم پیام و باز کردم خواهرم بود انگار حاله مادر بزرگم بد شده بود و میخواست من و ببینه از زبان ا/ت بچه هااااااااا همه سکته کردند😂 مادر بزرگم حالش بد شده و من باید برم ما ام میایم ا/ت اخه مگه شما تو کمپانی کار ندارین😐یه کاریش میکنیم ولی ما ام میخوایم بیایم اونجا رو ببینیم حالا کجا میریم؟ ا/ت ایران!😔😂 همه ذوق کردند جین میدونی چیه من میخوام بیا اونجا از مامانت قرمه سبزی یاد بگیرم و بگم چقد سپخت بچت بده😐😂خلاصه برای امشب بیلیط گرفتیم و هم از طرفی برای مادر بزرگم میترسیدم هم خوشحال بودم امشب جونگ کوک هیچ کاری نمیتونه بکنه😌😂رفتیم فرودگاه و صدامون زدند هواپیما داشت راه میفتاده رفتیم نشستیم خیلی از پرواز میترسیدم که دیدم جونگ کوک دستش و گذاشت روی دس*تم😐😂حالم بهتر شد و یه نفس عمیق کشیدم و به جونگ کوک گفتم هر وقت رسیدیم بیدارم کنه😐😂
بچه ها تو پارت بعدی تمومش کنم یا ادامه بدم؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هایی کیوتا منم ویدا اگه اون تستم و خوانده باشید گفتم قراره گوشی بخرم و وقتی خریدم یه تست میزارم که منم ولی یه اتفاقاتی پیش اومد که نشد این اکانتم و دنبال کنید و بقیه داستان و توی این اکانتم میزارم تنکیو لاولی
نهههههههه تموم نکن ادامه بده
چشم💕
مرسی
آره
یعنی تمومش کنم؟
اره تمومش کن اخه داستان های اینطوری رو دوست دارم