
مورگانا: تو از یه بُعد دیگه اومدی...نه؟ سانست: آره... مورگانا: خب...حتما پورتال تورو به اینجا آورد...برای یه هدفی...هدفت چیه؟ سانست: راستش...۴ ماهه داره اتفاقات ترسناکی میوفته...یه دختری به نام کاترین *قیافه ی مورگانا تغییر و متعجب میشه* به ما و بُعدم و دوستام حمله کرد...انگار نیمه ی شیطانیم بود! ولی وقتی کشتیمش...اون گفت ینفر بهش کمک کرد که زنده شه و اونو تحت کنترل قرار داد و این کاراش...تحت کنترل خودش نیست...
سانست: ولی قبل اینکه بگه اون کیه، خاکستر شد...چند هفته بعد از اون اتفاق، من آدم عجیبی رو هی میدیدم...نمیدونم اون کیه...شاید...همونیه که کاترین دربارش حرف میزد! کسی که به کاترین کمک کرد که زنده بشه و اونو تحت کنترل قرار میداد...یه شب یه خواب ترسناک دیدم...و از خواب پریدم...
سانست: چون که حالم خوب نبود هودیمو پوشیدم و اومدم سمت رودخونه...ولی...چهرم داخل رودخونه خودم نبود...چشمام قرمز بود...تقریبا شبیه همون کسی بود که هی میدیدمش...یهو دستشو به سمتم گرفت و منو کشید داخل رودخونه...چشمامو باز کردم که دیدم اینجام...
مورگانا: جالبه...ولی...کاترین...؟ سانست: آره... مورگانا: کاترین اسم یکی از دوستای بچگی من بود! اون یه دختر شاد بود...یروز من و اون داشتیم داخل جنگل قدم میزدیم که به یه چاه بر میخوریم...من ازش دوری میکنم ولی کاترین کنجکاو میشه و هی به چاه نزدیک میشه...من بهش اخطار دادم ولی...اون گوش نداد و افتاد داخل چاه...و الان چند ساله که نه جنازش پیدا شده...نه چیز دیگه ای... سانست: ممکنه این کاترین همون کاترین باشه! یعنی...کاترین آدم خوبیه؟ یعنی اون فرد ناشناس کاترینو زنده میکنه و تحت کنترل نگهش میداره تا مارو بکشه؟...عجیبه... مورگانا: تو برای گیر انداختن اون موجود، به گوی قرمز نیاز داری! سانست: باید گوی قرمز رو پیدا کنم؟
یعنی دقیقا همون لحظه که قسمت چهارم رو گذاشتم داخل بررسی رفتم این تستو ساختم😐💔 تروخدا دیگه درک کنید قسمت بعد شما میاید امشب اپلودش میکنم😐💔
Goodbye😐فرزندانم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سانست: ولی قبل اینکه بگه اون کیه، خاکستر شد...
معلومه کار کیه! اکسولاتل😂💔
نححح😂💔
زیبا بید
ممنان:¶
یه ذره از من کپی کردی😐
اونجا که پادشاه به دهکده حمله میکنه و همه رو به ا.س.ا.ر.ت میگیره و میبره روشون ا.ز.م.ا.ی.ش میکنه😐
فک نکن نفهمیدم😐
کپی نکردم😐 من بهت گفته بودم از همون موقع که این فصلو شروع کردم یه ایده هایی داشتم ولی نمیدونستم چطور یه اتفاقاتی بیوفته که بعدا ایده هام معلوم شه اینم یکی از ایده ها بود😐 نمیشه گفت کپی میشه گفت ایده گرفتن😐 تازه مال من ر...و....ـا.....نـ.....ی شدن😐 و واقعا ^قسم میخورم^ یادم نبود روی آدم ها ازمایش کردن یا نه😐💔
Goodbye😐فرزندانم
😂😂😂😂توریل رو اینم تاثیر گذاشت
عالی بود ساندیس بعدیییییییی
اره انگار😂 پس فردا پای درست میکنم😂
مر۳۰🎧✨
😂😂😂😂😂
خیر تو روش تاثیر گذاشتی مامانبزرگ `~`
...
محــــــــــــــــــشر بید ساندیسکم! •-•💞
مـرســـــــی کوچولو•-•
مورگانا: جالبه...ولی...کاترین...؟ سانست: آره... مورگانا: کاترین اسم یکی از دوستای بچگی من بود!
*وی ارور داد*
نیحححح😂💔 من اصلا کارم همینه که ارور بدید😂💔
من یکی ک ارور ندادم😂
به جا ارور دادن پارت بعدی داستانتو بنویس
به مورگانا بگو رنگ موردعلاقه و تیپ کلی گاچایی ش رو بگه😑
قبلا گذاشتم/:
اینم جوابت حالا برو بنویسش
با میبل حال میکنم😹😹
:|
با میبل حال میکنم😹😹
وی احساس غرور میکند*
عالی😐
ممنون تر😐
این کلره قبلی من بودم😂
عه اها•-•
عالی•-•
ممنون•-•