∆\هویت خطرناک ۵ ! قسمت ششم/∆

سانست: باید گوی قرمزو پیدا کنم؟ مورگانا: با پیدا کردن گوی قرمز باعث میشی که اون شیطان وارد گوی قرمز بشه و تا ابد داخلش گیر بیوفت- یهو مکالممون با صدای خوردن چیز سنگینی به زمین از بین رفت!😐 سانست: یا امام زاده این چی بود؟؟؟ مورگانا: نمی‌دونم شاید یه الوینی باشه بذار برم چک کنم!

مورگانا یواش یواش نزدیک در شد و منم...راستش من داشتم دنبالش میومدم😐 خو چ کنم کنجکاو بودم😐💔 یهو سریع درو باز کرد و تا خواست از قدرتش استفاده کنه با دیدن صحنه ی جلومون گیج به صحنه نگاه می‌کردیم...

راگا: میشه از روی من...بلند شییییید؟؟؟؟؟؟😠 الی: آی کمرم زانوتو از کمرم ببر اونور تا با شمشیرم شقه شقت نکردممممم!!! میبل: *جفتک میزنه به کسی که روی کمرشه😐* آخرش با کلی بدبختی از هم جدا شدن:| سانست: شما اینجا چه غ.ل.ط.ی می‌کنید؟-_- باران: هیچی باو اومده بودیم دنبالت رفتیم کنار رودخونه به پورتال مارو باز کرد اورد اینجا ماهم اومدیم بالای درخت شاید تونستیم پیدات کنیم ولی خب افتادیم😐 سانست: خسته نباشید😑 یهو مورگانا و کلر جیغ کشیدن و همو بغل کردن/:

ویپر: چتونه؟ کلر: ایشون همون خواهرمه که دربارش حرف میزدمUwU سانست: وایسا ببینم مورگانا که جادو نداره نکنه توهم ‌..؟°-° کلر همینطوری خشک وایساده بود:| یهو زد تو سر مورگانا و یه پس گردنی درست حسابی بهش زد😐 کلر: همش تقصیر توئـه! مورگانا: به من چههههه؟؟؟ بقیه: -_-

شرمنده این قسمت یکم مزخرف شد چون اصلا ایده نداشتم وسط کلاس آنلاین نوشته بودمش! حالا میگید چرا؟ چون نمیدونم😐💔

از گهواره تا گور دانش بجوی!