❤زندگی پرماجرا❤ پارت یازدهم

ادرین: دیدم مرینت لایلا کنار پله دارن حرف میزنن خواستم برام که مرینت: لایلا گمشو برو حوصلتو ندارم لایلا: خدافظ مرینت و مرینتو از پله هول داد ادرین: دیدم لایلا‌مرینتو از پله هول داد ، لایلا چیکار کردی لایلا: کاری که باید قبلا میکردم ادرین: مرینت مرینت بیدار شو لطفا بیدار شو بانوی من ، دیدم از سرش خون میاد نه نه مرینت تو نمیتونی منو تنها بزاری بری نه کمک کنین لطفا کمک کنین الیا: دیدم صدای داد ادرین میاد همه باهم دویدیم بیرون دیدیم مرینت پایین پله افتاده ادرین هم داره صداش میکنه خانم بوستیه: مرینت عزیزم ادرین: خانم از سرش خون میاد خانم بوستیه : ادرین اروم باش نینو بدو به آقای داماکلیز خبر بده نینو: الان خانم

حرص بخورین 😂😂😂😂😂😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆برین ادامه داستان بخون دیگه 😑😑😑😑

مارتین: دیدم به مامان زنگ زدن دیدم حالش بد شد متیو: مامان خوبی املیا: مرینت دخترم مرینت مارتین:مرینت چش شده مامان املیا: بیمارستانه متیو: چی چش شده املیا: منم دقیق نمیدونم مریلا زنگ زد مارتین:‌گفت کدوم بیمارستان املیا: بیمارستان مرکزی پاریس باشه میدونم کجاس بدویین بریم گیلبرت: چی شده املیا مارتین: مرینت بیمارستانه گیلبرت : چیی کدوم بیمارستان زود بریم مارتین: من میدونم

مریلا: مرینت لطفا تنهام نزار لطفا الیا: مریلا مرینت خوب میشه تنهامون نمیزاره مریلا: معلومه که نمیزاره اون خواهر منه نمیمیره الیا: اره ادرین: پس چرا دکترا چیزی نمیگن دارم ادرینا: داداش اروم باش

مارتین: ادرین مرینت کجاس ادرین: تو اتاقه دکترا هنوز چیزی نگفتن املیا: دخترم مرینت خوب میشه اره خوب میشه گیلبرت: معلومه خوب میشه عزیزم الیا: دوست من قوییه ادرین: دکتر اومد اقای دکتر چی شد مرینت حالش چطوره مریلا دکتر یه چی بگین دیگع

چالش داریم:(دکتر به خانواده مرینت و دوستاش چی گفت تو کامنت بگین) لایک و کامنت فراموش نشه❤💓