10 اسلاید چند گزینه ای توسط: 💖K.M💖 انتشار: 4 سال پیش 500 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستان.من کوثر هستم. این اولین تست من هست امیدوارم خوشتون بیاد😊😊😊😊
از زبان مرینت:) من باید آدرین رو فراموش کنم هرچند که میدونم سخته ولی باید تلاش کنم. اون عشق منو نمیبینه😔 آدرین از کاگامی خوشش میاد و عاشقشه کاگامی هم همینطور بنظرم من باید دست از سر آدرین بردارم و بزارم زندگیشو با کاگامی ادامه بده ولی چطور؟!!!خیلی سخته از کسی که عاشقشی دل بکنی خیلی سخته😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔
روی تخت طراز کشیده بودم و داشتم یه راهی برای فراموش کردن آدرین پیدا می کردم که یهو تیکی داد زد:مرییییییییننننتتتتتت.مدرست دیر شد😡) من هول شدم از تخت افتادم بهش گفتم چی مگه ساعت چنده؟ گفت: بفرمایید بنگرید) به ساعت نگاه کردم وای ۱۰ دقیقه مونده به ۸ بود. بزودی کتاب هامو جمع کردم. با بدو رفتم پایین صبحانه خوردم . بعد از خوردن صبحانم راهیه مدرسه شدم. به کلاس که رسیدم
سرجام نشستم خداروشکر معلم هنوز نیومده بود. یهو یادم اومد امروز امتحان ریاضی نهایی داریم. وای من هیچی تمرین نکرده بودم الان چکار کنم😕😕😕
بعد از چند دقیقه معلم به کلاس اومد. برگه هارو داد خداروشکر امتحان آسون بود. برگه امتحان رو تحویل معلم دادم و راهیه خونه شدم. داشتم میرفتم که آدرین و کاگامی رو باهم دیدم😔🥺 بغضم گرفت ولی جلوی اشکم رو گرفتم. به راهم ادامه دادم وقتی به خونه رسیدم مستقیم به اتاقم رفتم روی تختم دراز کشیدم و گریه کردم تیکی از کیفم اومد بیرون و گفت: مرینت مگه تو قرار نبود فراموشش کنی؟ پس چی شد؟؟)گفتم :تیکی نمیتونم 🥺🥺🥺🥺😭😭 خیلی سخته کسی که عاشقشی رو تو بغل یکی دیگه ببینی😭😭😭😭😭🥺) تیکی گفت: درکت میکنم عزیزم😔😔 الان خودتو ناراحت نکن توباید فراموشش کنی چون اون دیگه تو رو دوست نداره😔) و رفت من به گریم ادامه دادم تا اینکه خوابم برد.
از خواب بیدار شدم. تیکی رو دیدم که روی بالشت خواب بود خیلی ناز خوابیده بود😍😍 ساعت ۵ ظهر بود. دست و صورتم رو شستم طبقه پایین که رفتم کسی خونه نبود. مامان و بابام رفته بودن خرید. گشنم بود براهمین اسپاگتی درست کردم. بعد از خوردن غذا رفتم تلویزیون رو روشن کردم طبق معمول نادیا شاماک داشت اخبار میگفت. من یکم با گوشیم ور رفتم که یهو هشدار آکوما به صدا در اومد. زود رفتم تیکی رو بیدار کردم و تبدیل شدم و رفتم.
دیدم باز مرد کبوتریه . وای چقدر این مرد آکوماتیز میشه☹☹☹ کت نوار از راه رسید.کت نوار گفت:سلام بانوی من.)بهش گفتم:سلام پیشی. بریم مرد کبوتری رو شکست بدیم.) گفت: بریم) اینقدر که این مرد آکوماتیز میشه شکست دادنش برای ما خیلی راحت شده.بعد از شکست دادن مرد کبوتری کت نوار میخواست بره که بهش گفتم:کت نوار میشه باهات صحبت کنم؟) کت نوار گفت: بله چرا نه) خیلی ذوق کرد ولی بروی خودش نیورد.میخواستم حرف بزنم که یهو گوشواره هام صدا داد بهش گفتم:امروز ساعت۷ روی برج ایفل.)گفت:باشه) ازش خداحافظی کردم و رفتم.
از زبان آدرین؛) با لیدی خداحافظی کردم و رفتم. از پنجره اتاقم وارد شدم. تبدیل به خودم شدم خودم انداختم رو تخت. به پلگ گفتم:وااااااااای پلللللللگگگگ لیدی باگ منو به یه قرار دعوت کرده😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 نه این حقیقت نیس این خوابه وااااای بلاخره رویام به حقیقت پیوست😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍) پلگ گفت:ای بابا اینقدر بلند پرواز نباش اون به یک قرار دعوتت نکرد اون میخواد باتو صحبت کنه.😑 الانم لطفا پنیرمو بده چون واقعا گشنمه) اینقدر خوشحال بودم ولی متاسفانه پلگ زد تو ذوقم به پلگ گفتم: پلگ تو چرا باید تو ذوقم بزنی میزاشتی یکم خوشحال باشم) پلگ میخواست حرف بزنه که پنیرو گذاشتم دهنش ساکت شد بدبخت داشت خفه میشد😂 بهش گفتم: حوصله ی بحث رو باهات ندارم باید برم برج ایفل رو برای بانوم تزئین کنم)
پلگ بعد از قورت دادن پنیر گفت:آدرین خان لطفا یه نگاه به ساعت بنداز تازه ساعت ۶ قرارت با لیدی باگ ساعت ۷ کلی وقت هست. خداییش تو الان گرسنه نیستی؟!یه چیزی بخور استراحت کن بعد برو برج ایفل رو تزئین کن) یه نگاه به ساعت انداختم دیدم پلگ راست میگه تازه ساعت ۶ منم خیلی گرسنه بودم بهش گفتم :حق با توِ پلگ منم الان خیلی گشنمه)پلگ گفت:صد در صد حق بامنه همیشه حق بامنه😌😌) پلگ رو دستم نشسته بود منم از فرصت استفاده کردمو با انگشتم قلقلکش دادم پلگ گفت:......اد....ادرین......بس....بس کن.....بخدا..... نمیتونم.....تحمل کنم......🤣🤣🤣) همینطور که داشتم پلگ رو قلقلک میدادم یهو یکی درو زد پلگ قایم شدگفتم: بفرمائید) ناتالی بود گفت:آدرین شام حاضره) بهش گفتم:باشه الان میام) درو بست و رفت پلگ در اومد گفت: شب و روز برای ناتالی دعا میکنم که منو از توی دیوونه نجات داد) بهش گفتم :من برم غذامو بخورم بعد میام میکشمت😂)پلگ گفت:اگه وقت کردی چون الان دیرت میشه) گفتم:وااای راست میگی بزار برم) از اتاقم رفتم بیرون. سر میز غذاخوری نشستم اینقدر گرسنه بودم هر چی جلوم بود رو خوردم. بهد از خوردن شام رفتم تو اتاق بهش گفتم: پلگ آماده ای بزن بریم) پلگ که داشت پنیرشو میخورد گفت: صبر کن) منم بهش فرصت ندادم و گفتم:[پلگ کلاوز آن]) و از پنجره ی اتاقم رفتم بیرون.
اول از همه رفتم سمت گل فروشی. کلی گل رنگ قرمز خریدم. بعد رفتم سمت شیرینی فروشی بابای مرینت.ازش چندتا جعبه کوچیک ماکرون ،کیک شکلاتی و کروسان خریدم و رفتم. رفتم سمت برج ایفل. برج ایفل رو تزئین کردم اینقدر زیبا شد. روی صندلی نشستم و منتظر لیدی بودم.
از زبان مرینت:) از بالکن رفتم داخل اتاق. تبدیل شدم. یکمی دراز کشیدم. به تیکی گفتم: تیکی بنظرت بهش بگم یا نه فکر نکنم اون هنوز منو دوست داشته باشه بعد از این همه رد دادنا فکر نکنم هنوز عاشقمه)تیکی بهم گفت: مرینت بنظرم بهتره بهش بگی مثلا چه چیزی رو از دست میدی وقتی بهش بگی و اون جواب رد بده .بهتره بگی چون تو هنوز نمیدونی که اون عاشقته یانه) به تیکی گفتم:ممنون تیکی که همیشه پیشمی) بعد بغلش کردم تیکی به من گفت امشب همه چیرو بگو هرچی که تو دلته رو به زبون بیار و به کت نوار بگو) بهش گفت:حتما) مامانم در زد بهش گفتم: بفرما مادر) مادرم گفت:عزیرم بیا شام حاضره بهش گفتم الان میام) از اتاقم رفتم بیرون شاممو خوردم و برگشتم تو اتاق یه نگاه به ساعت انداختم دیدم هنو ساعت۶:۳۰. رفتم به خانوادم کمک کردم. بعد از تمام شدن کارم به اتاقم برگشتم.یه نگاه به ساعت انداختم دیدم ساعت ۶:۴۵ رفتم بعد از این همه کار و فشار نیاز به یه دوش آبگرم داشتم. رفتم تو حمام بعد واقعا حالم جا اومد. از حمام اومدم بیرون لباسامو پوشیدم و موهامو خشک کردم یه یه نگاه به ساعت انداختم ساعت۶:۵۵ دقیقه بود. گفتم: [ تیکی اسپاتس آن]) در اتاقمم قفل کردمو کلید آویزون کردم به در تا خانوادم با زاپاس کلید وارد اتاقم نشن😂 رفتم سمت برج ایفل چیزی که میدیدم باورم نمیشد.....
امیدوارم لذت برده باشید😊😊😊😊اگه خوشتون اومد یا بدتون اومد نظر بدید💕💕خدا نگهدارتون💛💛💛💛
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
هووورا داستان مریکتیییی من خیلی دنبال داستان مریکتی گشتم.اینم خوب بود😍
عالیییییییی بوددددددد اجیییییی ناناصمممممم❤️
سلام بچه ها
میخواستم بگم پارت بعد منتشر شد برید بخونید😊😊😊 و لذت ببرید
خیلی خوب بود داستان منم بخونید
ممنون
چشم😊😊😊😊😊
عالیییییی بود
ممنون
عالیییییییییی
😊😊😊😊
سلام دوستای گلم
پارت بعد درحال بررسی هست ممکنه یکمی طول بکشه
ممنون از شکیبایی شما(جمله ای که تستچی همیشه به من میگه😂😂😂😂🙄🙄)
😂😂😂
وای عالیییی بود منتظر پارت بعدی هستم 😍😍😍😍😍😍😍😍
ممنون😊😊😊😊 درحال بررسیه
عالی بود حتما ادامه بده
چشم عزیزم😊😊😊😊😊😊 ممنون بابت نظرت
😊😊😊😊😊 ممنون بابت نظر
پارت بعد درحال بررسیه
عالی بود عزیزم😍😍😍❤
ممنون گلم😊😊😊😊😊😊