11 اسلاید صحیح/غلط توسط: ❤N.BTS❤ انتشار: 4 سال پیش 287 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب ایشالا که خوشتون بیاد🙌 منتظر نظرات و کامنت هاتون هستم😘(مخصوصا از ارمی هاا😇)
خب قست قبل این شد که بابابزرگتون تا دو هفته ایرانه و شما ازادید هر جا برید پس تصمیم میگیرین به خونه سیاه (تو پارت اول توضیح دادم)برید و با اکیپتون خوش بگذرونید😊و همه شب اونجا خوابیدید (تو پارت اول گفتم کیا تو اکیپتون هستن...... اگه نخوندید حتما بخونید)
صبح از خواب پاشدم.. رفتم بچه ها رو بیدار کنم.. اول رفتم تا نسیم و تسنیم رو بیدار کنم😁اما تا وارد شدم دیدم نسیم داره تو خواب حرف میزنه😁😂نسیم:تسنیم من شوهر میخوام شوهرم میشی😂تسنیم:نه خواهر من خودم هم شوهر میخوام برو یه شوهر دیگه پیدا کن😂شما:واقعا سینگلی بهتون فشار اورده😂😂ذهنت:فرزندم برو بیدارشون کن تا ابروی هرچی شوهر هست رو نبردن😁شما:باش😆ذهنت:از اون باشه ها بوداااا😉شما:دقیقا...... بعد بلند شدین و رفتین از تو اشپز خونه یه سطل اب اوردین و خالی کردین رو نسیم و تسنیم😂😂😁نسیم:(هنوز در خواب)تسنیم اب منو با شوهرم بردددد😢تسنیم:اب منم باشوهر نداشتم بردددد😢یه هو دیدم بچه ها بیدار شدن و دارن تر...تر ....به این دو تا میخندن😂نگار:بچه ها بیان یک صدا سرود جمهوری بخونیم بیدار شن😂😁 غزل:باشه خواهر😊سروناز:من حاضر😅😄شما:اماده...شروع.........همه:سر زد از افق...... نسیم: هووو...چیه خونه گذاشتین رو سرتون😕تسنیم:اقا به خدا اینجا کره س چرا سرود جمهوریه ایران میخونین؟😑غزل:به به! چه عجب خواهران به دنبال شوهر بیدار شدن😂😂نسیم:😑 .... تسنیم:😅😑 سروناز: ول کنین این بحث ها رو بیاین بریم صبحانه که الان از گشنگی همتون رو میخورم😈...غزل:یه جمله یوهاهاها رو هم میبگفتی تکمیل میکردی خواهر😉همه:😂😂سروناز:😑😐
صبحونه رو خوردیم...بعد نگار گفت: بچه ها امشب هالووین هست و باید بترکونیم😄😍😉 غزل:کی بریم خرید حالا ؟ شما: همین حالا.....دیگه وقت نداریم که دو ساعت دیگه افتاب غروب میکنه😇 سروناز:پس دخترا پاشین....پاشین که الان دیر میشه😕
همه پاشدیم که بریم اماده شیم😊مثل همیشه یک ساعت منتظرم نسیم موندیم تا اماده شه ....... نگار:به به!بلاخره خانم پرنسس هالووین اماده شد😠نسیم:ببخشید داشتم دنبال کفش نیم بوت صورتیم میگشتم شما:حالا بدویین بریم تا هالووین شروع نشده
خب.... تمام خرید هامونو برا هالووین کردیم😃شما:بچه ها من یه جای خوب میشناسم برا گریم هالووین... بیاین بریم اونجا😊سروناز:اره بچه ها بلند شین من میخوام گریم امسالم خیلی جذاب باشه😉غزل:خب عزیزم حرفتو یه راس بگو.... بگو میخوای گریمت پسر جذب کن باشه😂😂سروناز:😑😐همه:😂😂😁
راه افتادیم سمت سالن گریم....وقتی رسیدیم مثل همیشه خشن ترین طرح برا غزل شد(چون بابا صداش میکنم به نشان احترام😄 همه میزاریم اون اول انتخاب کنه)نگار هم یه خوناشام با چشای خاکستری برداشت😃....تسنیم هم یه طرح برداشت که به جای اینکه شبیه انابل بشه شبیه سفید برفی شد😂😂نسیم هم که مثل همیشه یه چیزی برداشت که رنگ صورتی داره(یه خوناشام صورتی😐)سروناز هم یه دونه اون روح اعظم بود تو راهبه اون طرح رو زد (خدایی خیلی خفن در اومد😇)منم(شما) که طرح ایت رو زدم😈
خب.... تمام خرید هامونو برا هالووین کردیم😃شما:بچه ها من یه جای خوب میشناسم برا گریم هالووین... بیاین بریم اونجا😊سروناز:اره بچه ها بلند شین من میخوام گریم امسالم خیلی جذاب باشه😉غزل:خب عزیزم حرفتو یه راس بگو.... بگو میخوای گریمت پسر جذب کن باشه😂😂سروناز:😑😐همه:😂😂😁
راه افتادیم سمت سالن گریم....وقتی رسیدیم مثل همیشه خشن ترین طرح برا غزل شد(چون بابا صداش میکنم به نشان احترام😄 همه میزاریم اون اول انتخاب کنه)نگار هم یه خوناشام با چشای خاکستری برداشت😃....تسنیم هم یه طرح برداشت که به جای اینکه شبیه انابل بشه شبیه سفید برفی شد😂😂نسیم هم که مثل همیشه یه چیزی برداشت که رنگ صورتی داره(یه خوناشام صورتی😐)سروناز هم یه دونه اون روح اعظم بود تو راهبه اون طرح رو زد (خدایی خیلی خفن در اومد😇)منم(شما) که طرح ایت رو زدم😈
کاره گریم تموم شد 👻و از سالن اومدیم بیرون .....💀 خیابونا خیلی شلوق بود ما هم با اینکه ترسیده بودیم 👹ادعای شاخ بودن👽 میکردیم😂....همینجور داشتیم میرفتیم که یهو ..... شما: جیگرممم....جیگرممم... چیشد یهو؟😮😕نگار:وای بچه ها گفتم غذای ظهر بخورم حالم بد میشه شما گفتید مشکلی نداره بخور.... وای دارم میمیرم😭😭😕😣سروناز:بچه ها الان دقیقا کجاییم؟ غزل: الان تقربیا نزدیک خونه ایم نسیم:خب بچه ها بلند شین بریم خونه سیاه نمیبینید حال نگار بده!!😢نگار:نه...نمیخواد من خودم میرم😕شما:وا..نگار کجا میخوای بری تنها با این وضع دل دردت...تازه بری خونم که نمیتونی دارو رو پیدا کنی و بخوری😑بزار من باهات میام😠...نگار:مرسی خرگوشم🐇تسنیم:مطمٔنی نمیخوای ما بیایم نورا؟😇شما:نه ...نمیبخواد خداحافظ👋
وقتی منو و نگار رسیدیم خونه نگار گفت: من میرم حمام تو هم برو برام دارو رو پیدا کن😅شما: عمری دیگه نگار خانم😑نگار:نه عزیزم😂....نگار رفت و منم رفتم دارو رو داشتم پیدا میکردم که یهو یه چیزی خفن کشفیدمممم😍😁اگه گفتین چیه......بله! !درسته....جایی که سروناز خوراکی ها رو قایم میکنه کشفیدمممم😂😂(میدونید دیگه مامانمونه و معمولا یکی از کارهای مامانا همینه😂😅)به هر حال رفتم نشستم تو حال و غرق در فضای مجازیو و عشق و حال که یهوووو.......
از زبان جین: داشتیم با ماشین منیجر میرفتیم سمت سالن گریم که برا هالووین اماده شیم.... اخه میدونید امسال انقد منو تهیونگ به پای این مدیر کمپانی افتادیم تا اجازه داد که امسال هالووین رو بیرون از کمپانی بگذرونیم😍....اما گفت که باید گریمتون جوری باشه که ارمی ها نشناسنمون😥😢ما هم گفتیم باشه والان هم در حال رفتن به سالن گریم کمپانی هستیم که طرح هامون رو انتخاب کنیم♥......جیهوپ: بچه ها بیاین همه باهم یه طرح بزنیم چون اگه گمشدیم همو پیدا کنیم😅(بی تی اس از وقتی دبیو کرده هالووین بیرون نبودن و همیشه هالووین رو در کمپانی میگذروندن😕)نامجون: اره منم موافقم😇جونگ کوک:خب پس بیاین طرح رو هم با هم انتخاب کنیم😁تهیونگ:بیاین یه چیز متفاوت انتخاب کنیم👽 شوگا:نه!! متفاوت نباشه😐 جیمین: چرا نه؟؟!!شوگا: اخه اگه خاص باشه زیاد تو چشم میوفتیم و ارمی ها هم که میدونین ماشالا چشاشون مثل عقابه😂تا یکی خاص مبینن تمام تلاششون میکنن که به زور ثابت کنن یکی از اون ادم های خاص ماییم😂😂جین:اره...شوگا راس میگه😊 جیهوپ: خب ...باشه😃تهیونگ:چه طرحی حالا بزنیم؟؟جونگ کوک:ببینین معمولا همه خوناشام میزنن و طرح عادی هست ....من میگم خوناشام😈👿نظرتون؟؟همه:عالییی😇♥😍
شوگا: همه طرح هامون رو زدیم از سالن گریم اومدیم بیرون....همه جا خیلی شلوغ بود و واقعا حیرت انگیز بود👿....همینجور داشتیم میرفتیم که جونگ کوک گفت:من خیلی گشنمه🍱... شوگا: اره منم😅...جیهوپ: خب پس شما برین برا خودتون چیزی بخرید ما هم میرم😁جین:فقط حواستون باشه گم نشین😇 جونگ کوک: باش خیالت راحت😊....شوگا: بابای👋👋👋....وقتی رفتیم چیزی بخوریم چون خیلی شلوغ بود دیر رسیدیم به مغازه ولی هنو چیزای خوبش مونده بود😁😊جونگ کوک یه بستنی کاکائویی گرفت منم یه بستنی میوه ای..... همینجوری داشتیم میرفتیم که یهو.....جونگ کوک:شوگا.... شوگا وایسا 😥شوگا:چیه؟😑جونگ کوک:فک کنم گم شدیم 😥شوگا:خب...از همون اول هم معلوم بود که گم میشیم....با اون باش خیالت راحتی که تو گفتی مطمئن شدم که گم میشیم😁😊جونگ کوک:😑😐....جونگ کوک: حالا چیکار کنیم؟
شوگا: کاری نمیخواد که بکنیم....وایمیسیم اینجا تا یکی بیاد نجاتمون بده😁جونگ کوک:نه .... نه شوگا یه فکر دیگه کنیم😭😭شوگا چه فکری؟....نکنه میخوای زنگ یکی از خونه ها رو بزنی؟جونگ کوک:نه...صب کن مگه موبایل همراهمون نیس😊😇شوگا!محض اطلاعتون گوشی ها همه دست جیمینه😁😐جونگ کوک:😑😭...باش پس بیا زنگ این خونه ها رو بزنیم..😅شوگا:تو بزن جونگ کوک: باش...فقط کدوم ؟شوگا:اینو بزن خیلی تو چشه خونش....😇جونگ کوک: باش😊.........زنگ خونه رو زدم.. یه دختری جواب داد:گفت همین الان بازمیکنم😁من تو ذهن خودم:منو شناخت....انقد گریم ضایس؟😑😐....دختره اومد..سرش تو گوشی بود گفت:سلام خواهران خیلی خوش اومدین... بعد سرش رو اورد بالا و یه جیغ بنفش زد و گفت:ببخشبد شما؟...من درو اشتباه باز کردم خدافظ...تا اومد درو ببنده گفتم :ببخشید دختر جون ما گم شدیم میشه بیایم تو به دوستامون زنگ بزنیم بیان ببرن مارو؟😯😕...دختر گفت: از کجا معلوم دزد نباشی؟ گفتم:دزد کجا بود ...مگه افراد بی تی...یهو یادم اومد الان این میفهمه من کیم و بد بخت میشم....گفتم خب اشکال نداره بیار دم در تلفونو... گفت:باش و رفت
امیدوارم خوشتون بیاد.... ایشالا زود زود منتشر می کنم....❤❤😁😍😘😇😇
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
خیلی خوب بود کیوتم😘😘😘😇😊✌✌
خواهس میکنمممممممممم✌😊😊😊
خیلی خیلی عالی بود بعدی لدفا زودتر بزار
چشم❤❤...در حال برسیه😇😇
ادامه ادامه ادامه
چششششششششمممم😘😘
پارت بعدی رو سریع بزار عاااااااااااااااالی بود خیلی پارت دومش قشنگ بود از این بهتر نمیشه نمدونم چرا ولی موقعی که داشتم داستان رو میخوندم انگار مت جای دختره هستم 😅😅😂😄😄
خیلی حس خوبی بهم دست داد هنین گونه ادامه بده فرزندم
آخخخخ دستم شکست انقدر نوشتم
بای نویسندهی خوبم 😙😙😘
مرسیییییییییی😍😍😍😍😆
خیلی خوب بود
ممنون لاورم😘😘✌
آفرین عالی بود عالی نوشته بودی حرفی برا گفتن ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
ممنون....تا پارت ۵ رو نوشتم تو صف انتشاره😆😆😅
ترووو خدا زود بزار خواهشششش🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺❤️🌻
چشم....تو صف انتشاره😘😘
سلام من آیگینم خوبی خیلی خوب بود ولی اگه میشه یک زره نقش جیمین و ته هم پررنگ کن خدداحافظ لاولی
چشم....همشون به مرور زمان پرنگ میشه😇😇✌