
مرینت: وااااای خدا دویدم تو اتاق آلیا. بدنم چیپ ناک بود داد زدم آلیا اون آاااااااب بووود . آلیا: شربت آبلیموووو . مرینت: پس چراااااا نه ترررررش بوووود نه شیرییییین. آلیا: اُخ اُخ باز یادم رفته آب لیمو توش بریزم 😅. دوقلو ها: آبجی گند زدی 😝😝. آلیا: ک.و.ف.ت😬. مارلین: باز عجله کردی شکر و توش حل نکردی . آلیا: اِهه😅. مرینت: بابات از حموم بیرون نیووووووومده . آلیا: خیر عزیز 😓. ویلیام: تو اتاق من یه حموم هست . (کلن فقط اسم آلیا رو تو خانواده اش میدونم 😅) خواهر بزرگ آلیا: درو باز کردم رو دو تا دستم مرینت و بلند کردم و بردم به سمت اتاق ویلیام. مرینت: ولم کت ولم کننن خوبم الان یکم آب بزنم خوب میشه . خواهر بزرگ آلیا=¤: انداختمش تو وان نفس میزد همون موقع لباس سفیدش و کشیدم بیرون . عهههه آخه این دختره چشه . ویلیام: همه به سمت در اتاق من خیره بودن
ویلیام: منم غذام و ریختو تو بشقاب دو قلو ها و گفتم ممنون مامان خیلی خوش مزه بود . مارلین: اِه کی تموم کردی . ویلیام: آخه گشنمه بود . مارلین: قربون پسرم برم من 😊. ویلیام: خدا نکنه☺. رفتم تو اتاقم در حمام باز بود مرینت تو وان بود خواهر اونجا بود ویلیام خان از تو آینه پیدا بود نقشم خیلی خوب بود 😈😈😈😈😈😈😈😈. مرینت: خواهرش رفت ولی از آینه ویلیام پیدا بود 😱مستقیم منو نگاه میکرد😱.تا اومد نزدیک رفتم زیر آب .
ویلیام: چطوری ع.ش.ق.م 😈. نترس نمی خورمت . فقط میخوام کمکت کنم. مرینت: سرم و از آب بیرون آوردم ولی بدنم زیر آب بود گفتم به کمک احتیاج ندارم . که بدنم استرس گرفت انگار دست یکی داشت نزدیک میشد که چسپیده به بدنم . گفتم این چی بود😣. ویلیام: خیلی جزابی 🤤😈. رفتم تو وان و لباسم و در آوردم .(شلوار پاشه )مری جون میخوایم خوش باشیم چشماتو باز کن نترس عزیزم . مرینت: یه جوری حرف میزد انگار می خواست اذیتم کنه😖😖😖😖
آذرین : غذا مو با عصبانیت می خوردم . آلیا: بغل گوش مامانم گفتم فک کنم به جز ویلی جون (ویلی یعنی ویلیام)یکی دیگه هم ع.ا.ش.ق مرینته . و به آدرین اشاره کردم . مارلین: آخرین کسی که اسمش آم فکر کنم دنیل بود آره دنیل. آلیا: بیچاره ویلیام فرستادش تو اتاق عمل شانس آورد زنده موند . آدرین: منو نمی تونه بفرسته بیمارستان. ممنون خانم . مرلین: منظور بدی نداشتیم ویلیام رو مرینت حساس همین ام ولی بنظر تو هم همون قدر میخوای مرینت و به چنگ بیاری پس بگم اون دختر خیلی احساساتی هستش مواظبش باش . آدرین: شک نکنید . شب بخیر.

مرینت: بلاخره دست از سرم برداشت رفتم حوله رو برداشتم پشت در بود ورش داشتم دور تنم کردم و رفتم با دو تو اتاق خودم و آدرین. آدرین: داشت اشکم در میومد (اوخی چه احساسی شد گل پسر) که مرینت اومد. خو خوش گذ هق هق گذشت . مرینت : سرم و انداختم پایین و رفتم پشت پاراوان لباس پوشیدم (لباس مرینت )
دوستان ممنون حمایت میکنید . لطفا لایک و کامنت یادتون نره . چالش: آهنگ ویلیام خوب بود وقتی که داشت خودش می خوند بین بد و خوب یکی رو بگید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پارت بعد
بعدییییییییییییییییییییییییییی
چشم
عالیییییییییییییییییییی
مرسییییییییی
نمیدونم چرا هی میام رمانت رو میخونم این پارتش رو شاید به خاطر مری و ویلیامه🤷🏻♀️ ولی لطفا زدتر تا من دق نکردم از صبوری پارت بعد رو بذار😂🤦🏻♀️
نمی زارم 😝
میزارم شوخی کردم
فقط دیگه نگفتی بعد حموم چی شد اخه مری اخرش گفت خوش گذشت🤔
در پارت بعدییی
عالی 😍😍😍 فقط دیگه اشک ادرین رو درنیار 😐 ولی صحنه مرلی بزار 😈 (شیپ درست کردم 😂😂 مرینت و ولیام : مرلی😂😂😂)
مرسی. 😍
سعی میکنم در نیارم 😐
عجب شیبی😉
لطفا باز هم از اون صحنه ها که ویلیام و مری پیش هم بودن بزار😅
چشم(البته ممکنه آدرین شر به پا کنه😝
عالی بوددددددددد لطفا پارت بعد🤩
ممنونم 🥰
عالی بود توروخدا بعدی رو بزار
مرسی گلم
عالی بود
ممنونم