بیداری🐞🐝🐱

از زبان آدرینا🐝 خب تقریبا همه ی وسایل هامونو جمع کردیم💛لانی لیلی وسایلاتونو جمع کردید که چیزی یادتون نرفته؟🐝🐱🐝نه یادمون نرفته. خیلی خوشحالم که قرار برگردم پاریس وقتی که مامانم مرد بابام تصمیم گرفت منو نیویورک بفرسته بعداز یکسال دارم برمی گردم پاریس لیلی لانی بیاین قایم شید تو کیفم 🐝🐱🐝باشه 💛جک(اسم محافظ شخصی آدرینا این برادر محافظ شخصی آدرینه این اسمش جک اونم جان)بیا وسایل هارو بزار داخل ماشین لطفا 🐵چشم خانم. سوار ماشین شدیم رفتیم فرودگاه بلخره به فرودگاه هم رسیدیم سوار هواپیما شدم صندلی من صندلی اول بود نشستم کیفمو باز کردم که با صحنه ی........گشنگیه لیلی و لانی مواجه شدم😐 🐝آدرینا میشه یکمی عسل بدی 🐱🐝میشه به منم کممبر بدی یا حتی عسل 💛پس اون خوراکیا کجان😡 کیف رو پراز عسل و کممبر کردم 🐝🐱🐝آها اونا رو خوردیم😁 💛شرمنده باید تاوقتی که برسیم پاریس صبر کنید چون یادتون نره که خوراکیا رو تو چمدونتون گذاشتید😁 🐝🐱🐝نهههههه 💛آرههه.(خب اینجا خبری نی بریم سمت آدرین)

از زبان آدرین دداشتم درس میخوندم که ناتالی در و زد اومد تو (علامت ناتالی💙علامت آدرین💚)💙آدرین آماده شو که نیم ساعت دیه میریم دنبال آدرینا 💚چشم. یه چشم گفتم و ناتالی رفت بیرون باورم نمیشه قراره آبجیمو بعداز یکسال ببینم😍😍 نیم ساعت بعد.... خب کاملا آمادم منو پدرم و ناتالی رفتیم منتظر پایین اومدن هواپیما بودیم هواپیما پایین اومد همینطوری داشتم نگاه میکردیم دنبال آجیم بودیم که یه دختر موطلایی و چشم آبی نفتی دیدم آره اون آدرینا بود💚آدریناااااا

از زبان آدرینا همین شکلی داشتم نگاه میکردم که صدای آدرین رو شنیدم که صدام میزد💚آدریناااا💛داداشیییییی. و پریدم بغل آدرین 💛دلم برات تنگ شده بود💚منم (علامت گابی یعنی گابریل💜)💜دخترم 💛بابایی و پریدم بغل باباییم. بعد از بغل و ابراز دلتنگی رفتیم خونه تو راه خونه بودیم که یاد حرف های استاد فو افتادم که بهم گفته بود هروقت رفتم پاریس به لیدی باگ و کت نوار زنگ بزنم و باهاشون یه دیداری کنم و هویتشون رو بفهمم آخه الان من نگهبان جعبه ی میراکلس دوم هستم و اگه بلایی سر لیدی باگ و کت نوار بیوفته من باید میراکلس اون هارو بردارم و جعبه ی میراکلس رو از لیدی باگ بگیرم(یعنی هروقت که لیدی باگ شرور شد یا بلایی سرش اومد)

هنوز از زبان آدریناست بلخره رسیدیم خونه(علامت گابی💜علامت آدری💚علامت آدرینا💛)💜خب دخترم دیگه اتاقتو میدونی کجاست 💛بله پدر شب خوش💜شب خوش آدرین به خواهرت کمک کن چمدونشو ببره اتاقش💚بله پدر خب خواهری بیا بریم💛قربونت داداش😘 💚☺‌. از زبان آدرینا (بازم فعلا فقط از زبان آدریناست) داشتم میرفتم بالا با آدرین که یدفعه یه احساسی بهم دست داد

پایان😁

منتظر پارت بعد بمانید بای بای ببخشید کم بود☺این پارت رو چهار روزه که نوشتم ولی تا نصف ادامه ندادم امروز وقت کردم ادامه ش دادم و واستون گذاشتم🙃نیگا کنین من چه دخمل خوبیم😁😊