6 اسلاید صحیح/غلط توسط: !? '-' انتشار: 3 سال پیش 19 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستان قبل شروع پایینو بخون↓
لایک کن گلم تا ته برو چون کارت دارم کامنتم که اگه چیزی برای گفتن نداری بنویس *مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد* بعد برو و اینکه دیگه از ابن به بعد پنشمبه جمه فعالیت میکنم الانم چون خیلی وقته از پارت قبل گذشته دارم میزارم اگه هفته پیش گذاشته بودم ابن هفته نمیزاشتم چون شنبه امتحان دارمಥ‿ಥ نمیدونم فهمیدین چی گفتم یا نه ولی خب بریم برا داستانಠ_ಠ
علامتا ↓
ا/ت:+
جی وو:-
جیهوپ:~
خاله:&
نامجون:¢
جین:∆
شوگا:€
جیمین:¶
تهیونگ:£
جونگ کوک:@
.
.
.
اه کوتاهی کشیدم گوشی رو کنار گذاشتم تا روشن بشه از اتاق خواب بیرون اومدم که نامجون لیدر گروه بی تی اسو دیدم شکه شدم فکر کنم اونم با دیدنم شکه شد.......
(فلش بک یک هفته پیش )
؟؟؟ :خانم ا/ت؟
+بله... بله خودم هستم
؟؟؟ :خب همراه من بیاین اقای کیم منتظرن
+*وای خدا باورم نمیشد اگه این مصاحبه خوب پیش بره میتونم پول خوبی ازش بگیرم اون وقت بدهیامو صاف میکنم*( ا/ت تو یه شرکتی کار میکرد ولی خب بخاطر حواس پرتی کامپیوتر شرکتو نابود کرد و اگه 500 دلار دیگه به شرکت بده دیگه بدهیش تموم میشه)
{علامت نامجون ¢}
؟؟؟ :اقای کیم خانم چوی ا/ت اومدن
¢بگین بیان تو!
+سلام
¢سلام بفرمایید بشینید
+ممنونم
¢شروع کرد سوالای مختلف میپرسید که همش درباره ی گروه بود تقریبا 2 ساعت داشتیم حرف میزدیم تا اینکه گفت.....
+خب دیگه من سوالی ندارم ممنون که وقت گذاشتین 😊
¢خواهش میکنم از دیدنتون خوشحال شدم به امید دیدار *~*
+به امید دیدار
(برگشت به زمان حال)
¢چوی ا/ت! تو اینجا چیکار میکنی
کل افراد خونه : شما همو میشناسید؟ :/
+خب تقریبا •~•
¢اره خب ما هفته ی پیش برای مصاحبه تو شرکت قرار داشتیمಠ_ಠ
+فکر نمیکردم به این زودی ببینمتون"_
¢منم همینطور*-*
حالا فهمیدم چرا برادر جی وو برام اشنا بود چون اقای کیم عکس تمام اعضارو با معرفی به من داده بود. با جی وو به اشپز خونه رفتیم و برای همه میوه و شیرینی اوردیم بعدم شام خوردیم و ظرفارو شستیم بعد از شستن ظرفا رفتیم و نشستیم و جی وو شرو کرد به گفتن و تعریف اینکه من چرا من اینجام بعد از تموم شدن حرفش برادرش جیهوپ گفت....
~برا همین وقتی اومدم حتی جواب سلامم ندادی ینی این دختره از من مهمتر بود دیگهʕ ˵ ̿–ᴥ ̿– ˵ ʔ
-اها پس درد تو اینه ها چون بهت توجه نکردیم از صب داری غرغر میکنی بچه ی لوس( ͡° ʖ̯ ͡°)
~لوس خودتی (ง ͠° ͟ʖ #)ง
&ای وای بچه ها جلو مهمونا شرو نکنید ಠ_ಠ
~-باشه مامان
همونطور که من و بقیه داشتیم میخندیدیم خاله گفت بریم کیک و بیاریم بعد از خوردن کیک دیگه اروم اروم اماده ی خواب شدیم
من جای رخت خوابارو میدونستم ولی دستم نمیرسید برای همین دوتا از همکارای جیهوپ که اسمشون جین و کوک بود با من اومدن تا رختارو بیارن نمیدونم چرا ولی جین و جونکوک خیلی باهم جرو بحث میکردن-_-
∆هوی بچه چیکار میکنی پام له شد (இдஇ; )
@خب چرا بالشو زدی تو سرم هقته (☞ ͡ ͡° ͜ ʖ ͡ ͡°)☞
∆بچه پرو صبر کن ببینمممم(눈‸눈)
∆گفتم واستا بگیرمت دخلت اومدههه
@واستم که پوستمو بکنی-_-
¢بچه ها بسههههههه
@به جین هیونگ بگو
∆تو شرو کردییی
€بس کنید دیگه( ̄‐ ̄)んー
@∆باشه +-+
احساس میکردم از اون پسره که اسمش شوگا بود بیشتر پیروی میکردن چون به حرفاش بیشتر گوش میکردن چه میدونم شایدم ازش میترسیدن؟
-ا/ت میخوای پیش ما تو اتاق بخوابی؟ اگه بخوای یا اگه بخوای به جیهوپ میگم اتاقشو بده به تو
~یاااااا×~×
-مرگ-_-
+نه ممنون من همینجا میخوابم......
راستشو بگم من تاحالا پیش یه دختر هم نخوابیده بودم چه برسه هفت تا پسر از تصمیمم پشیمون بودم ولی خب دیگه نمیتونستم درستش کنم یا بهتره بگم گند زده بودم (இдஇ; )
جی وو از اتاق صدام زدو گفت.....
-هی ا/ت گوشیت و نمیخواستی؟
+چی اها چرا الان میام برش میدارم
انقد سر گرم مهمونا شدم که پاک یادم رفته بود تقریبا هیچ پولی برام نمونده بود و قبولی برای این کار برام خیلی مهم بود سمت اتاق رفتم گوشی رو از شارژ کشیدم و روی مبل نشستم رمز گوشی رو زدم و دیدم که.....
+چیییییییی
-چی شده (◎ヘ◎;)?
+رد شدم(Ω Д Ω)
-تو چی؟
+ازمون میکاپ ارتیستیಥ‿ಥ
-او چرا رد شدی؟
+چون دیر تست دادم ظرفیتشون پر شدهo(╥﹏╥)
£شما میکاپ ارتیستی؟
+اره چطورಥ‿ಥ
¶شرکت ما داره نیرو گیری میکنه اگه بخوای میتونی بیای تست بدی
¢اره درسته اتفاقا فردا تست میکاپ ارتیستی میگیرن میتونی بیای
+چه خوب پس من فردا میام*≈*
∆ما فردا از اینجا مستقیم میریم شرکت میتونی با ما بیای مگه نه؟
¢اگه بخوای چرا که نه
+ممنون ولی اگه منو ببینن که با شما میام شرکت چی میشه +-+
∆امممم...
@خوب یکم جلو تر از شرکت پیاده میکنیم چند دیقه بعد ما بیا داخل شرکت هیشکسم شک نمیکنه
¶بدم نمیگیا
¢اره ایده ی خوبیه
€خب پس فردا صبح باید زود بیدار بشیم بگیرین بخوابین بزارین منم بخوابم —_—
زد حاللللللل عظیم از این جا به بعد برای پارت بعده ولی برو نتیجه چون کارم مهمه😆💕
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
امیدوارم در صحت و سلامت باشی:)💛
ممنون که انقد داستانمو دنبال میکردی و نگرانم بودی ببخشید که اکانتم و به باد دادم😀🚶♀️🕳️
لطفا زودتر پارت بعد رو بزااااار زوودددد
فوق العادهههههههههههههه بوددددد
افرینننننننننن
نیستی چرا باز رفتی:(؟؟؟
عالی ادامه بدهههه 💜❤️❤️❤️❤️❤️
پس بقیش چی شد🥲؟
سلام من با اکانت جدید اومدم چون اکانتمو گم کردم😢 اگه دوس داری اینو ادامه میدم 😿
خیلییی هم عالیی بوددد خسته نباشییی:)))❤️💕
دیده بودمش اما به خاطر امتحان زیبام وقت نکردم بخونمش تا الان 🥲
من کلا اینکه طول بکشه تا دو تا شخصیت بهم نزدیک بشن رو ترجیح میدم اما با توجه به شناختی که از نود درصد خواننده های فیکا دارم یه زمان متوسطی رو ترجیح میدن یعنی نه خیلی طولانی نه خیلی زود اما بازمم خودت میدونییی^•^♡
خیلی ممنون🥰
منم فردا امتحان دارم متسفانه ಥ‿ಥ
اره میدونم اکثرا میخوان زود بهم برسن ولی خب میخوام ببینم کسی هست بخواد دیر بهم برسن𓃟
راستی تعجب نکنیدا این پیج دوممه😁