
سلام(وجدانم:علیک.😐
داشتم هادچاکلتم رو میخوردم چه احساس کردم یه نفر پشتم ایستاده. با خودم گفتم:حتما کای هستش دیگه. بی توجه ادامه هادچاکلتم رو خوردم که با صدای بمش گفت:یعنی خدایی نفهمیدی من پشتتم.با این حرفش خندم گرفت و هادچاکلتم پرید تو گلوم و شروع کردم به سرفه کردن.کای زد پشت کمرم و گفتم:چی شد؟. سرم بند رفت برگشتم سمتش و گفتم:پسر شد. گفت:عه نه بابا شما هم بلدی؟. گفتم:پس چی. یه خنده کوچیکی کرد و گفت:من دیگه میرم.ناراحت شدم. لبام رو آویزون کردم و گفتم:نمیشه یکم دیر تر بری؟.
گفت:منم دلم میخواد ولی باید زودی برگردم خونه. راستی مامانم هم گفت تو رو هم با خودم ببرم. گفتم:جان؟. گفت:مامانم خوب؟. گفتم:خوب. گفت:گفته تو رو ببرم اونجا،اوکی؟. گفتم:باشه. گفت:خو لباساتو بپوش دیگه. گفتم:اگه سما برید بیرون منم لباسامو میپوشم. گفت:از ببخشید. و از اتاق رفت بیرون. رفتم سمت کمد لباسام. کافشن کوتاه مشکی ام رو با یه کلاه توسی پوشیدم و بوت های توسی ام رو برداشتم شلوار مشکی جذبم رو پوشیدم. یه کیف کوچولوی شونی هم واسه گوشیم برداشتم. هندزفری و گوشیمو گذاشتم تو کیفم و از اتاق رفتم بیرون.
رفتیم پایین. لیلی خونه نبود. زنگ زدم بهش. (علامت لیلی$علامت اپریل£). $الو سلام. £سلام لیلی.$سلام آپریل.£میگم من با کای دارم میرم خونه پدر و مادرش. $باشه عزیزم مراقب خودت باش.£باشه ممنونم بای. $خدافظ. و بعد قطع کردم با کای از خونه رفتیم بیرون و سوار ماشینش شدیم.ائودی بود ماشینش. ******* کای ماشین رو تو حیاط خونشون پارک کرد و پیاده شدیم. دستم رو گرفت و رفتیم تو خونه.
بعد از سلام و احوال پرسی با پدر و مادر کای رفتیم تو اتاق کای. چه اتاق بزرگی داشت. اتاقش با تم توسیو مشکی بود. دراز کشیدم رو تخت دو نفره اش. اومد سمتم و گفت:بیا بریم پی اس بازی کنیم. گفت:حال ندارم. دلم میخواست بازی کنم ولی میخواستم یکم اذیتش کنم. گفت:عه که حال نداری آره؟. با خودم گفتم:یا خدا خدایا خودت به دادم برس. اومد رو تخت نشست. چرخیدم سمت اون ور که یهو با کاری که کرد خندیدم.
داشت قلقلکم میداد. منم که به شدت قلقلکی. با خنده فراوان گفتم:ک😂کای😂🤣بسه آخ 🤣🤣😂دل درد گرفتم به خدا. دست از قلقلک دادن من بدبخت برداشتم و گفت:بیا بریم بازی دیگه. گفتم:باشه. بلند شدم نشستم رو تخت تی وی ای که رو به روی تختش بودرو روشن کردم و دست گیره هارو آورد و خودشم نشست بغل دستم. شروع کردیم به بازی کردن. لامصب با یشم حرف نداشت جای تعجب هم نداشت خوب اون همه با پی اس بازی میکرد. از 10دوری که بازی کردیم 9دورش رو اون برد و من یک دور که اون یک دور هم با تقلب. رفت آب بخوره منم زدم آدمکش رو ترکوندم.😁یه دست دیگه بازی کردیمکه اونم برد یه دونه آروم زدم تو سرش. گفت:چرا میزنی؟. گفتم:چون همش میبری. گفت:بیا یه دست دیگه. یکم فکر کردم و گفتم:قبوله. اون دست رو کای بهم سخت نگرفت و من بردم. پریدم هوا و گرفت:یوووووهوووووو. جور پریدم تو بغل کای که اون رو به پشت افتاد رو تخت و منم رو به جلو افتادم رو کای. قشنگ یه میلیمتر فاصله بین صورتمون بود. بلند شدم خودمو جمع و جورکردم.کای نگاهی بهم کرد و گفت:ببخشید. گفتم:متاسفانم هیجان زده شدم. متمعن بودم که صورتم از خجالت قرمز شده. بلند شدم رفتم دست شویی خودمو تو آینه دیدم. شده بودم مثل لبو.از دست شویی اومدم بیرون و رو تخت دراز کشیدم کای گوشیش زنگ خورد. کای:الو..... سلام....خوب... خوب اون پروژه هتل های آقای گیریندین چی شد.......... آهان..... الان میام. بعد قطع کرد. رو به من گفت:من میرم زودی بر میگردم. کای رفت منم چشمام رو بستم و رویا پردازی کردم. چشمام رو با حس اینکه انگار با تناب بستم بیدار شدم.
چشمامو باز کردم که خودمو تو حسار دستای کای دیدم. تکون خوردم که از بغلش بیام بیرون که همچین محکم چسبوندم به خودش که گفت:آخ. کای با صدای خابلود گفت:بخواب خانم کوچولو. گفتم:کای الان یکی میاد تو زشته. گفت:بیاد اشکال نداره. یعنی من لبو که چه عرز کنم شدم خود رنگ قرمز.به ناچار که... نه چون خودمم عاشق اغوشش بودم پس منم چشمامو بستم و خوابم برد.چشمامو باز کردم هوا تاریک شده بود.کای هم کنارم نبود.بلند شدم و رفتم تو دستشویی ای که تو اتاق کای بود.صورتمو شستم و از دستشویی اومدم بیرون. کافشن و کلاهمو از روی صندلی کای برداشتم. از اتاق زدم بیرون و تو راه پله کافشنم رو پوشیدم و رفتم پایین.داشتم با چشمام دنبال کای میگشتم که دیدم صدای خنده از داخل پذیرایی میاد. یه نگاهی انداختم چند نفر اونجا بودن به همراه مادر و پدر کای. ولی خود کای نبود. رفتم که خداحافظی کنم که دیدم........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پرنسس💜کاش زودتر داستانت خونده بودم خیلی خیلی قشنگه😁اما برای چالش نمیدونم چی دید تنها چیزی به فکر رسیدم ر. و. ح هست😂😁
پرنسس پارت بعدی احیانا کی میزاری😁
سعی میکنم زودی بزارم آبجی. ❤️
❤🌈❤🌈❤🌈❤🌈