
سلام سلام خوب بچه ها پارت بعد رو هم که بزارم دیگه بعدش فصل دو شروع میشه.
اون بالا رو بخون خیلی مهمه. از اتاقم اومدم بیرون و رفتم تو اتاق داداشم. داداشم، چه اسمی داداشم، چه آرامش بخش، اسمی که بهت میگه یه پشتیبان همیشگی داری. پشتيباني که با فقط 13سال سن تونست منو از تمام درد ها و غضه هام دور کنه. در زدم که کای گفت:یه لحظه. منم میخواستم اذیتش کنم واسه همین در رو باز کردم. دیدم داره تیشرتش رو میپوشه. گفتم:سلام بر داداش خودم. برگشت سمتم و گفت:سلام. رفت و ps که داخل اتاقش داشت رو روشن کرد و رو کرد بهم و گفت:ابجی بیا بازی کنیم. رفتم پیشش و رو تخت نشستم و به تی وی رو به روی تختش نگاه کردم. همون بازیای بود که با کای کرده بودم. بغضم رو قورت دادم و شروع کردم به بازی. هر دور رو برد. که افتادم یاد موقعی که کای از حرص خوردنم میخندید.
یه لبخند تلخ که پر از حصرت گذشته بود رو لبم نشست و اولین قطره اشک از گوشه چشمم سرازیر شد. دنیل برگشت سمت و خواست چیزی بگه که با دیدنم حرف تو دهنش ماسید.
اومد سمتم و دستم رو گرفت و گفت:ابجی گریه نکن دیگه. انگار منتظر بودم بغلم کنه تا اشک بریزم و یه دل سیر گریه کنم. بغلم کردو بغض منم شکست. بغلش کردم و گفتم:خ... خوبم داداشی. گفت:متمعن؟. گفتم:اهوم. از بغلم اومد بیرون. نمیدونم رفت از اتاق بیرون کجا. ولی منتظرش موندم تا بیاد. هه من با این سن تو 17 سالگی اصن چرا رفتم دانشگاه. آخه چرا جهشی درس خوندم؟. مث این اسکلا تو سن 17 سالگی رفتم دانشگاه. در اتاق باز شد و دنیل با یه لیوان آب اومد داخل و جلو صورتم گرفت و گفت:بخور. گفتم:نمیخوام. گفت:خو برو یه آبی به صورتت بزن. گفتم:نه. گفت:چی؟ گفتم:ن..... که با پاشیده شدن اب تو صورتم حرفم تو دهنم موند. دنیل خندید و از اتاق فرار کرد. افتادم دنبالش و آخرش تو اتاق خودم گرفتمش. گفت:غلط کردم آبجی. گفتم:میدونم. بعدم ماچ محکمی از لپش کردم و گفتم:اینم مجازاتش. خندید و لپم رو ماچ کرد.
اون روز هم با خنده های بعد از 1 ماه من تموم شد. 3 ماه گذشت و تولد 14 سالگی دنیل رسید. یعد از 4 ماه به هلن زنگ زدم. من:هلو. (بچه ها منظورم سلامه نه هلو خوردنی اشتباه نخونید). گفت:اپریلللللل. کوفت و هلو. اون هلوت بخوره تو فرق سرت. بیشعور نمیگی یه دوستی هم دارم. خنگ ِنفهم نمیشد یه زنگ بزنی. هااااااا. با تو ام چرا هیچی نمیگی. بیشعور مردم از نگرانی. من باید از بابات خبر بگیرم که زنده ای یا مرده؟. ب.... پریدم وسط حرفش و با خنده گفتم:باشه بابا نفس بگیر
گفت:خوب حالا چی شد به من زنگ زدی بی معرفت. گفتم:تولد داداشمه. گفت:جانننن تو داداش دارییییی. گفتم :داداش تا تنیم. و کل ماجرا رو براش تعریف کردم. گفتم:خوب میتونی یه باغ کوچیک جور کنی؟. گفت:آره چرا که نه. تزئسنش هم میکنم. گفتم:خوب به الن و کارن و الن و جک و جان و جرج و ک.... با یاد آوری اینکه کای دیگه نیست بغضی تو گلوم نشست. بغضم رو قورت دادم و گفت:و بقیه بچه هایی رو خودت دوست داری دعوت کن. با یه حالت ناراحت که سعی داشت نشونش نده گفت:ب... باشه. کاری نداری؟ من:نه خدافظ. گفت:بای. قطع کردم و یه نفس عمیق کشیدم. هوففف. آروم زیر لب زمزمه کردم:
زمزمه کردم:فردا تولد واداشته این دوروز رو گند نزن بهش. رفتم لباسام رو عوض کردم و از همه خداحافظی کردم و رفتم بیرون. اول رفتم یه رستوران و رزف کردم که غذا رو اونجا به همه بدیم. از رستوران اومدم بیرون و شماره بابا رو گرفتم. بابا :به سلام آپریل خانم. لبخندی زدم و گفتم:سلام بابا. میگم فردا تولد دنیله. گفت:آره میدونم دارم دنبال یه کادو میگردم براش. گفتم:خوبه. بابا میگم یه جایی رو میشناسی مسابقه شبانه داشته باشه؟ گفت:نه چطور. گفتم:آخه دنیل خوشش میاد گفتم ببرنش اونجا. گفت :نه نمیشناسم ببخشید دخترم. گفتم:نه مشکلی نی.
بعد از خداحافظی قطع کردم و نفس عمیقی کشیدم و راه افتادم سمت شهر بازی. از هر وسیله تقریبا 20 یا30 تا بلیط گرفتم. بعد رفتم به باغی که هلن ادرسش رو بهم داده بود. رفتم داخل که بچه ها رو دیدم. رفتم دخترا رو بغل کردم و با پسرا فقط دست دادم. بعد از کلی حرف زدن شروع کردیم به تزئین باغ. یه قسمت چمن مصنوعی بود که برا رقص بود. دور تا دورش هم میز های طولانی بدون صندلی قرار دادیم. کلی خوراکی هم روشون گذاشتیم.
کلی فانوس هم آماده کردیم موقع فوت کردن شمع به آسمون بفرستیم. همه چیز رو آماده کردیم. رفتم بازار تا براش کادو بگیرم. رفتم یه هودی توسی گرفت براش گرفتم چون هوا کم کم داشت سرد میشد. یه کتونی مشکی توسی ساق دار براش گرفتم با یه شلوار لی مشکی. یه کلاه لبه دار مشکی براش دادم سفارسی درست کنن که با رنگ توسی روش بنویسن دنیل. (ادامه تو تنیجه).
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی بود عجب کادو هایی😁😅هعی من تک فرزند خواهر ندارم حداقل بیاد اینطوری تولدم برام کادو بگیره😐💔
سلام اجی خوبی پارت بعد نمیزاری؟💜💜💜💜💜💜