اممم.........بریم شروع کنیم امیدوارم خوشتون بیاد:)
قسمت اول: ؟؟؟؟:وای توام این داستامو شنیدی؟ ؟؟؟؟:اره بابا کل مدرسه درموردش میدونن! ؟؟؟؟:؟؟!!من فک کردم فقط ماییم! ؟؟؟؟:اره بابا مین هی جونم؛کل مدرسه:)مین هی:واو اگه کل مدرسه میدونن پس یعنی....هااااه!میرا هم خبر داره؟! ؟؟؟؟:اره بابا منبع اونه!مین هی:شوخی میکنی!بگو شوخی میکنی.......
بلند گوی مدرسه*:خانم اولیویا سارگون لطفا بیان دفتر مدیر.؟؟؟؟:چی؟!مین هی:اولیویا تورو صدا کردن برو!*بلندگوی مدرسه*:و خانم پارک مین هی هم لطفا بیان دفتر مدیر.مین هی:چییییییییییی؟؟؟؟!!!!اولیویا:حالا توام باید باهام بیای😁 مین هی:وات دا فاااااخ😫خب بریم 😬راوی:داخل دفتر مدیر:مدیر:خب شما هم درمورد این داستان خبر دارید؟ درسته؟مین هی:*توی ذهنش*خودتو جوری نشون بده که انگار خبر نداری 😬اممممم......من که خبر ندارم حالا اولیویا رو نمیدونم.اولیویا:ایشون خودشون بهم گفتن خبرو!مین هی:*دم گوش اولیویا*کات فور اور بیشور دروغگو.
اولیویا:*دم گوش مین هی*خب ببخشید میدونی که مدیر کیم چقد سختگیره ببخشید 😬مین هی:*دم گوش اولیویا*ولی الان من تو دردسر.....مدیر:اهم خانوما،بهتره راستشو بگید.یهو اینجا مارتا خانوم وارد میشه ایشش 😒چقد ازین دختره بدم میاد 😒مدیر:اوه خانم مارتا سانتومی چه اتفاقی افتاده؟مارتا:اقای مدیر برای لی میرا یه اتفاقی افتاده!مین هی:چی؟مارتا:حس میکنم داره میمیره.چقد ریلکس گفت!😧شیطونه میگه برم جرش بدم😤اروم باش مین هی 🙄مارتا:چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟مین هی:چون دوس دارم 🙄مدیر:خانوما اروم!مین هی:خب میرا کجاست؟مارتا:من میدونم کجاس دنبالم بیاین.بعد منو اولیویا و مارتا و باهم رفتیم پیش میرا دیدیم داره کم کم رنگش سفید و قرمز میشه تازه کم کم داره دوتا شاخ در میاره!سریع باهم رفتیم پیش پرستار مدرسه.مین هی:خانوم پرستار دوستم حالش خوب نیس نمیدونم چش شده 😟پرستار:اوه خدای من تاحالا هیچوقت همچین چیزی ندیدم 😲میرا:م...می.....مین.....هی،باید......بهت خ....خصوصی یه چی..... چیزی بگم.....مین هی:باشه.و بردمش یه جای امن که هیشکی ازش خبر نداشت.میرا:یه....جایی....هست به اسمه.....هتل بنگ....تن....مین هی:هتل بنگتن؟میرا:اره.....اونجا یه عالمه موجودات......ماورایی...زندگی میکنن....میدونم تو یه حیوان نما ای......مین هی:😶از کجا؟😶میرا:وقت ندارم......توضیح بدم فقط میتونم بگم........اون هتل.....توی جنگل ممنوعه هس......مین هی:میرا؟میرااا؟!میرا چشماشو بست و دیگه نفس نکشید،بدنش شد یخ.فهمیدم.....اون......مُرد.مین هی:میرا حالت خوبه؟میرا چشماتو باز کن.دیگه داشت گریم میگرفت.یکی از پشت بهم گفت:اون مُرده تلاش نکن،پارک مین هی؛تو باید باهام بیای.با بغض گفتم:کجا😢؟؟؟؟:
اروم باش مین هی 🙄مارتا:چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟مین هی:چون دوس دارم 🙄مدیر:خانوما اروم!مین هی:خب میرا کجاست؟مارتا:من میدونم کجاس دنبالم بیاین.بعد منو اولیویا و مارتا و باهم رفتیم پیش میرا دیدیم داره کم کم رنگش سفید و قرمز میشه تازه کم کم داره دوتا شاخ در میاره!سریع باهم رفتیم پیش پرستار مدرسه.مین هی:خانوم پرستار دوستم حالش خوب نیس نمیدونم چش شده 😟پرستار:اوه خدای من تاحالا هیچوقت همچین چیزی ندیدم 😲میرا:م...می.....مین.....هی،باید......بهت خ....خصوصی یه چی..... چیزی بگم.....مین هی:باشه.و بردمش یه جای امن که هیشکی ازش خبر نداشت.میرا:یه....جایی....هست به اسمه.....هتل بنگ....تن....مین هی:هتل بنگتن؟میرا:اره.....اونجا یه عالمه موجودات......ماورایی...زندگی میکنن....میدونم تو یه حیوان نما ای......مین هی:😶منظورت چیه؟😶میرا:وقت ندارم......توضیح بدم فقط میتونم بگم........اون هتل.....توی جنگل ممنوعه هس......مین هی:میرا؟میرااا؟!میرا چشماشو بست و دیگه نفس نکشید،بدنش شد یخ.فهمیدم.....اون......مُرد.مین هی:میرا حالت خوبه؟میرا چشماتو باز کن.دیگه داشت گریم میگرفت.یکی از پشت بهم گفت:اون مُرده تلاش نکن،پارک مین هی؛تو باید باهام بیای.با بغض گفتم:کجا😢؟؟؟؟:
میرا:وقت ندارم......توضیح بدم فقط میتونم بگم........اون هتل.....توی جنگل ممنوعه هس......مین هی:میرا؟میرااا؟!میرا چشماشو بست و دیگه نفس نکشید،بدنش شد یخ.فهمیدم.....اون......مُرد.مین هی:میرا حالت خوبه؟میرا چشماتو باز کن.دیگه داشت گریم میگرفت.یکی از پشت بهم گفت:اون مُرده تلاش نکن،پارک مین هی؛تو باید باهام بیای.با بغض گفتم:کجا😢؟؟؟؟:.........
ادامش بدم؟😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامه بره😍