
هنو توشکم این قسمت اختیاری شده !
انچه گذشت : رزیتا : اوه بیا توهم کلوچه بردار ! ، دیپر* : مارس...؟ ، بیل : چیکار میکنی احمق ! ما نباید تو هیچ چیز اینجا مداخله ایجاد کنیم ، دیپر : درست مثل اکسپر ؟ بیل : درست مثل اکسپر ، بیل : چون اینجا یه خاطرست ، استن : ارزونی خودتون ! ما که رفتیم ! ، بیل : بدبخت شدیم
بعد از دو ساعت زنده به گور شدن همه یکی یکی مثل زامبیا از توی خاک درومدن بیرون استن : * آهههههه * من زندم ! من زدنم ! من خیلی زدم ! اصن زردم ! بیل : اون که منم احمق 😐 فورد : * سرفه * همه حالشون خوبه ؟ بیل : اره چه جورم با خرابکاری های شماااا فورد : کسی با تو حرف نزد 😐 بیل : اتفاقا منم با تو نبودم ! داشتم با این گربه آتش خوار ( اره اره این اسمو از کارول اسکی رفتم ولی حیوونش فرق داره بعد حوصله نداشتم اسم جدید بزارم ولی خب خب خب از همون نسله لابد 😂 ) حرف میزدم ! فورد : ها ها خیلی خنده دار بود ویل : ولی این دفعه داره راست میگه ! ؛ بعد یه گربه ی سیاه پرید هوا و تبدیل به یه اژدها شدو رفت
میبل ( سر از خاک در میاورد... ) : خدافظ پیشی اتیشی ! فورد : * هنگ کردن * دیپر : * یاد داشت کردن مشاهدات در دفتر خویش * کیل : ... * هیچ غلطی نکردن * ؛ فورد : خیله خب...بگذریم اینجا اصلا چه خبره !؟ اونا کی بودن ؟ استن : درسته اونا کی بودن که باعث به فنا رفتن اون جواهرات عزیز من شدن ؟! بیل : اونا نگهبانای انجکن ابعاد بودن استن : قسم میخورم هرجا باشن میرم و_ وایسا چی ؟ بیل : ما الان توی یه خاطره هستیم فورد : منطقیه... استن : حالا چه خاطره ای ؟ ویل : اولین خاطره ، خاطره ای که بعد از اون همه چیز یک زندگی شروع میشه
( خیلی نامردیه اومدم یه تست واسه یه جشن درست کنم دیدم سه قرنه این تست از این اسلاید بازه و درس یادمم نیس قبلس آی نوشتم...هیچی دیگه مجبورم این پارتو بنویسم 😐🔪 ) دیپر : ...هی بیل. بیل : بله ؟ دیپر : خب یه سوال داشتم تو گفته بود_ _معلوم هست دارین چیکار میکنین ؟! بیل : راهنما ؟ راهنما : زهر مار ! هیچ میدونین اکه دست از پا خطا کنین ممکنه همه چیز بهم بریزه ؟! کیل : هی اروم باش بابا این شیش انگشتی و خانوادش داشتن خراب کاری میکردن راهنما : آه ! *بعد یه در ظاهر میکنه و همه رو میفرسته داخلش
وقتی همه بلند میشن خودشون رو توی یه جای سینما مانند میبینن. دیپر : اینجا دیگه کجاست ؟ میبل : اومدیم سینما ؟! راهنما : آه با توجه به اینکه تو امن ترین راه داشتین به همه چیز گند میزدین تصمیم گرفتم یه راه دیگه رو براتون در نظر بگیرم ! این راه یکم خطرناکه اما خب احتمال اینکه به چیزی گند بزنین هم خیلی خیلی کمه ، به هرحال وقتی همه ی خاطرات به صورت یه فیلم براتون نمایش داده بشن یه در براتون ظاهر میشه که شما رو به مرحله بعدی کارتون میرسونه ، و اما نکانی که باید بهس توجه کنین...خب...اگه یه ساعت دیدین بهش نگاه نکنین ، اکه یه نفر شبیه خودتون دیدین...بازم بهش نگاه نکنین !
راهنما : خب...همینا بودن دیگه برین سر جاهاتون که فیلم خیلی زود شروع میشه . و بعد هم غیب میشه . بیل : این نمونش رو ندیده بودم. ویل : انقدر مسخره بازی دراوردین که مجبور شدیم از یه راه دیگه بیایم ! کیل : توهم حالا انقدر غر نزن استنلی : سر چیزای الکی بحث نکنین به این فکر کنین که قراره مجانی فیلم ببینیم ! فورد : با اینکه خوشم نمیاد اما درست میگی . بعد همه رفتن و کنار همدیگه روی چنتا صندلی نشستن . بعد از چند لحظه پرده ها کنار رفت و یه فیلم شروع به نمایش کرد...
این داستان ادامه دارد...
نگا ترو خدا بیکاری چه کاری دست ادم میده ، به خودم میبود تا سه قرن دیگه نمینوشتمش 😐. هه پس مدیون بیکاری و تاجگذاریه کلره 😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی و ممنون بیکاری😂👌🏻❤
دیروز تولدت بود ولی پساپس مبارک😐 (از اونجایی که یه روز گذشته میگیم پساپس😐 )
ویپر یه سوال
چرا همیشه تو داستانا زرد پوش هستی و موهاش دم اسبیه؟+_+
همونطور که توی داستان هاتون من حتی موهامم نارنجیه😐🚶♀️🌄
ویپر
وی.... نه ببخشید الکس نامبر تو 😐
پارت بعد کوووووو &@#$؛؛*££¥€
مجبورم کردی زبان به دشنام بگشایم 😐
😂
چرا؟چرا؟ چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟چرا من باید بعد از ۶ روز این پارت رو ببینم؟؟؟هااااا؟؟؟چراااااااا؟🔫😐💔
(البته بگم من همیشه تو تستچی داستان می خوندم بعد از چندین ماه امدم عضو شدم و بعد از این چند ماه پارت۷ رو دیدم😐💔)
اشکال نداره پیش میاد 😂 ( مث من که الان دارم اینا رو میبینم 😐
عالی
مرسی که همین الان میری فراموش نکن و پارت بعد همین داستان رو موزاری*-*
هه هه ایشالااااا
چه عجب ویپ بعد قرن هااااااا
برو حالا عین بچه آدم بعدی رو بنویس اصلا یادم نمیاد داستان چی بود هعی روزگار 😐🔪
ایشالا ... ایشالا ...
عالی بود😁
متشکر +-+
😐 بعد قرنها