داریم به اخرای داستان نزدیک میشیم😐 💘 و اینکا من الان سر کلاس ریاضی دارم اینو براتون مینویسم😐💔
آدرین: یه هو مرینت غش کرد و افتاد توی ب.غ.ل.م 😐( ای تستچی یا ناظرا ببینین با من چه کردید که مجبورم بین اینا نقطه بزارم که منتشرش کنین😐💔 هعییییی💔😐) ..... ادرین: مرینت چی شد مرینت ... رفتم براش آب قند آورم ریختم رو صورتش😐... مرینت : اهه😣 آدرین آخه آدم آب قند و می ریزه رو صورت ؟😑. ادرین: خو ببخشید 😐💔
مرینت : رفتم صورتک شستم.... ادرین: حالا رز چی گفت که اینجوری شدی ؟ مرینت : وای یادم رفته بود . رز گفت که لوکا تصادف کرده . تیکی: مرده؟ پلگ: خدابیامرزش. . مرینت : نه بابا نمرده
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالی اجی جون منم داستان جدید نوشتم ولی اصلا بازدید نکردن 😓😓😓خیلی ناراحتم قرار بود بروم ولی کسی حکایت نکرد داستانم رو منم به احتمال زیاد میرم لطفا داستانم رو بخون
مرسی❤ باشه آجی میخونم❤ و اینکه آجی نگران نباش چند پارت بده جلو تر بازدید میخوره ❤
عالی بود اجی
مرسی عمرم❤
عالی با قدرت ادامه بده افرین
ممنونم❤
حرررررف نداشت👌🏼😐
😐❤❤