
بچه ها و بلاخرههههههه پارت 6 هم اومد 💃💃💃💃علامت ها رو اینجا میزارم $ات ^جیمین *لیا &نویسنده @سوریون
از زبان سوریون دنده عقب زدم و بعدش دنده رو عوض کردم و با هرچی سرعت داشتم رفتم جلو و چشامو بستم و بعد از برخورد یه شی ماشینو نگه داشتم بلاخره اونو کشتم تموم شده بود اما بابام بهم یه سیلی زد و از ماشین پیاده شد و اون دختره رو بغل کرد 😡😡 خیلی عصبی شدم و رفتم پایین @ بابااااااا اینکه من دخترت نیستم دلیلی نداره انقدر ازم متنفر باشی و اون دختره ی ع*و*ض*ی رو ولش کن ببین اومدم پایین بخواطر این خیس شدم (بخواطر این خیس شده چون بارون بود) _نکنه انتضار داری بزارم قاتل بشی بزارم تنها دخترم قاتل بشه 😡😡نه این امکان نداره باید این دختره رو ببریم دکتر اخه تو چقدر میتونی ضالم باشی تو اون دختری نیستی که من بزرگت کردم اون مهربونیت کجا رفته @سوریون بدو بدو رفت سمت برج نامسا و همونجا گریه میکرد (بچه ها به سوریون چیزی نگید من سوریون رو دوست دارم 😇چون قبلا مهربون بود) @ یعنی من چقدر بد شدم که بابام اینطور بهم میگه چرا من انقدر بد شدم 😪 چرا نرفتم دنبال کسی که عاشقشم من همیشه اونو دوست داشتم ولی چون از ات منتفر شدم میخوام با جیمین ازدواج کنم 😪😔از زبان پدر سوریون ات رو بردم بیمارستان ۲ ساعتی میگزره و الان ات توی آی سی یو هست وضعیتش وخیمه و من باید خونه باشم ولی پیشه ات ام نمیدونم چی شد که دخترم اینطوری شد چرا بهترین دوستش بزرگترین دشمنش شد چرا از اون انقدر متنفره 😑
رفتم خونه و رفتم سمت اتاق سوریون سوریون هم مثل فرشته ها خوابیده بود و من رفتم اونو روی پیشونیش بوسیدم و رفتم حموم و خوابیدم فردا صبح بهم زنگ زدن و رفتم بیمارستان _ سلام اقای دکتر چیزی شده /ببخشید تموم تلاشمونو کردیم ولی _ولی چیییییی 😡😡😡 هان / بچه رو از دست دادیم ولی خدا رو شکر مادر خوبن _اوففففف من فکر کردم ات چیزیش شده / نه ایشون حالشون خوبه فقط _ فقط چی / ایشون کمرشون ترک برداشته و یکمی به نخاعشون اسیب وارد شده که برای یه ماهی باید روی ویلچر بمونه و مایعات بخوره البته اونم با نی و باید خیلی ازشون مراقبت بشه و اگه این درمان به خوبی پیش بره ایشون در عرض یه ماه میتونن سلامت کاملشونو به دست بیارن 😇 _خیلی ممنون / خواهش میکنم
رفتم پیشش نشستم و موهاشو کنار زدم _ ببخشید ات که دخترم انقدر اذیتت کرد من از همه ی اینا خبر داشتم ولی بهش چیزی نگفتم چون دخترمه میدونستم که پدرت تو رو مقصر مرگ مادرت میدونست و همیشه تو رو زندانی میکرد میدونم که سوریون چقدر برات قلدری میکرد و اینم میدونم که چقدر برای فوت پدرت گریه کردی میدونم که چقدر جیمین رو دوست داری میدونم که عاشق مادر بزرگت بودی و همینطور بچه ای که الان سوریون ازت گرفت 😭😭😭همه ی اینا رو میدونم و با این حال چیزی بهش نگفتم خیلی ببخشید (بچه ها پدر سوریون میدونست سوریون برای ات قلدری میکرد چون معلما و مدیر بهش میگفتن و بقیه زندگیشم نه با سوریون دوست بود و باهم صمیمی بودن سوریون به پدر و مادرش میگفت که ات چقدر سختی کشیده )
داشتم با ات حرف میزدم که صدای ویبره شنیدم سرمو بلند کردم و دیدم گوشیش داره زنگ میخوره نوشته بود لیا از زبان لیا *دیشب جیمین بهم زنگ زده بود و نگران ات بود و گفت که اومده خونه منم بهش گفتم که اره اومده و نگرانه اون نباشه ولی از دیشب هرچی بهش زنگ میزنم جواب نمیده برای هزارمین بار زنگ زدم و یه مرد گوشیو برداشت از زبان پدر سوریون _ جواب دادم و همه چیو برای لیا تعریف کردم لیا هم خیلی زود خودشو رسوند اینجا منم که خیلی خسته بودم رفتم خونه از زبان لیا * رفتم و دیدم ات به هوش اومده (از دیشب از ای سی یو اورده بودنش بیرون) رفتم ولی زیاد باهام حرف نزد چون نمیتونست زیاد حرف بزنه منم خستش نکردم و رفتم از دکتر بپرسم کی مرخص میشه و دکتر گفت دو روز دیگه منم به جیمین زنگ زدم و بهش گفتم که سوریون ات رو با ماشین زده (اینم بگم که ات وکیله بخواطر همین دستیاره جیمین بود😎بازم یاد آهنگ هارمانه افتادم 🤦♀️😂) و جیمین هم خیلی زود خودشو رسوند
جیمین خودشو رسوند بیمارستان لیا هم خسته شده بود رفت خونه و کل این دو روز رو جیمین پیشه ات بود و همیشه بهش دلداری میداد و اینم بهش گفت که بچه اش مرده و خیلی ناراحت شد و از دست خودش عصبی بود و نمیخواست که قاتل بچه اش رو بدونه مجازات ول کنه (یه ماه بعد یعنی بعد از اینکه ات بهتر شده و الانم میتونه راه بره ) از زبان لیا ات ازم خدا حافظی کرد و رفتم منم خیلی نگران این بودم که سوریون بلایی سرش بیاره و هی بهش زنگ میزدم از زبان ات $ رفتم همونجایی که سوریون منو با ماشین زد و اطراف اونجا دوربین بود و با کلی بدبختی فیلما رو ازشون گرفتم و رفتم خونه $ لیا * بله $توی خونت دوربین داری * اره اینجا دارم $ دم در چی * اره دارم ولی برای چی میخوای $ از کی روشنه * همیشه روشنه $ اوففف خدارو شکر رفتم سمت دوربین و تاریخ روز تولد سوریون رو زدم و فیلم برام اومد (همون روزی که منو دزدیده بود با چوب زد تو سرم و منو دم در انداخته بود)و اونا رو به عنوان مدرک بردم صورت سوریون به وضوح دیده میشد و همینطور پلاک ماشینش ولی تو فیلم دوم فقط پلاک ماشینش معلوم بود همه ی مدارک رو بردم و ازش شکایت کردم
و رفته بودم دم در خونشون که این لحضه ای که با پلیسا میره رو تماشا کنم ولی نتونستم جلوی خشمم رو بگیرم و بهش حمله کردم و سوریون رو از موهاش گرفتم @ ولم کن دختری.....$ تو چطور میتونی انقدر بی رحم باشی من همه ی کارایی که باهام کرده بودیو فراموش کردم ولی قتل بچه ام رو هیچ وقت فراموش نمیکنم و تو رو هم زنده نمیزارم & پلیسا از هم جداشون کردن و ات غش کرد (گفته بودم مشکل عصبی داره اونقدرا هم فراموشکار نیستم 😎اوففف بازم یاد اهنگ هارمانه افتادم😂) و بعد از چند دقیقا به هوش اومد و خودشو توی یه خونه دید اما نمیدونست خونه ی کیه ولی وقتی یه مرد اومد فهمید اون پدر سوریونه دقیقا برخلاف تصوراتش پدر سوریون اومد و اونو بغل کرد 😳(چیه پشماتون براگاتون و همینطور کرکاتون ریختن 😏😂)
این اسلاید اضافه هست برو تو نتیجه بقیه اشو میگم اول از همه اگه لایک نکردی لایک کن و کامنت بزار بخدا قسم دستم شکست بعد باید برم حموم و الانم کلاسم شروع میشه ولی من دارم اینو مینویسم که تا کارامو بکنم این تست منتشر شده باشه پس لطفا حمایت کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تو رو خدا پارت بعدشم بزار😢😢
گذاشتم کیوتم منتظرم منتشر بشه 😘🥰❤
عزیزم لطفاااااا پارت بعدو بزار
عزیزم گذاشتم ولی باید تستچی منتشر کنه
پارت بعددددددد🤭😇😇🤭🤭 خهلی خوب مینویسی
مرسی قشنگم 💞💞💞
پارت بعد رو خیلی خیلی خیلی وقت پیش گذاشتم ولی منتشر نشده سه روز پیش گذاشتمش کیوتم 🥰❤
خیلییییی عالی بوددد
مرسی که میزاری 😊😊
خواهش قشنگم🥰❤
عالیییییییییی بود عزیزم❤
پارت بعدو سریع بزار
میزارم ولی حمایت نمیکنن
عالیییییییییییی نمیخواهم فک بزنم ولی پارت بعد بای
باشه ولی حمایت نمیکنن 😿
امید داشته باش منم به دوستان میگم حمایتت کنن نه به زور چون واقعا داستانت عالی هست حتما حمایتت میکنن نیگران نباش خودم هم با اون یکی اکانتم حمایتت میکنم
تنک
خواهش عزیزم🥰
فیدا
نایس بود
حتما ادامه بده
چشم کیوتم 😇🥰❤